عقیده

ایمان نزد اهل سنت

ایمان قول و عمل است...

مقصود از ایمان دو امر است: اول: به اعتبار اوامر الله متعال. دوم: به اعتبار اقوال و افعال عباد. زمانی که می گوییم؛ ایمان قول و عمل است؛ به نسبت اول بیان کرده ایم، یعنی اوامری از جانب الله متعال بر انسان فرو آمده که موظف به تطبیق و امتثال با اقوال و افعالش به آن هاست. اما به اعتبار دوم؛ یعنی ایمان مطلوب و خواسته شده از انسان محصور در تصدیق یا اقرار با زبان نیست، بلکه جمیع حرکات انسان – هر آنچه جزو قول و فعل باشد – اگر وفق مراد اوامر شارع باشد؛ داخل در ایمان می باشند.

فائده: از جمله سوالهایی که مبتدعین بر اهل سنت وجماعت وارد می کنند؛ این است که آیا ایمان مخلوق است یا خیر؟ در جواب؛ قول امام احمد رحمه الله را بیان می کنیم که در این باب؛ کافی و بسیار دقیق می باشد. ایشان در جواب این سوال می فرماید: هر آنچه که مسموع باشد – یعنی اوامر الله عزوجل – غیر مخلوق است اما هر آنچه جزو عمل جوارح باشد – از اقوال و افعال انسان – آن؛ مخلوق است. [بنگرید به "طبقات الحنابلة " ابن ابی یعلی (94/1) "لوامع الأنوار البهیة" سفارینی (446/1) و  "مجموع الفتاوی" (7/664) ]

در همین راستا سلف ما گفته اند: ایمان قول و عمل است. قول قلب و زبان، عمل قلب و جوارح، و بر این تعریف اجماع وجود دارد. [این اجماع را امام لالکائی در "شرح اعتقاد اهل السنة" (886/5)، ابن تیمیه در "مجموع الفتاوی" (307/7) و امام بغوی در "شرح السنة" (38/1) از امام شافعی رحمه الله تعالی نقل کرده اند]

ادله دال بر اینکه ایمان "قول وعمل" است...

الله متعال می فرمایند: {وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُم} [حجرات : ۱۴]

ترجمه: {وهنوز ایمان در دلهایتان وارد نشده است}

و باز می فرمایند: {وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُم} [حجرات : ۷]

ترجمه: {ولیکن الله ایمان را محبوب شما ساخت وآن را در دلهایتان زینت بخشید}

این دو آیه بر این مهم دلالت دارند که قلب محل اصلی ایمان است .. و این امر،هم قول قلب و هم عمل قلب را در برمی گیرد.

 همچنین باید گفت: ناگزیر لازمه و شرط ایمان قول زبانی نیز هست. به دلیل اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله، فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام، وحسابهم على الله تعالى"  [متفق علیه]

ترجمه: "به من (از جانب الله) دستور داده شده است تا با مردم - قریش - بجنگم تا اینکه (لا اله الا الله) بگویند،و چون این کلمه را بگویند: (ریختن) خون هایشان و(گرفتن) مال هایشان را بر من حرام نمودند مگر اینکه حقی به آن ها تعلق گیرد و حساب (درونشان) بر الله عزوجل است"

امام نووی رحمه الله در شرح این حدیث اجماع اهل سنت وجماعت را بیان می کند: شخصی که قلبا به دین اسلام بی هیچ شکی ایمان بیاورد اما به شهادتین یا یکی از آن دو زبانا اقرار نکند؛ وارد دین نشده است و مسلمان نامیده نخواهد شد. [شرح نووی بر مسلم (1/149)]

و همچنین عمل نیز داخل در ایمان است به دلیل این فرموده الله متعال:

{وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ} [البقرة ۱۴۳]

ترجمه : {و الله هرگز ایمان ( نمازهای ) شما را ضایع نمی گرداند}

الله متعال نماز را که عمل است ایمان نامیده اند.

تفصیل در تعریف ایمان

چنانکه گفتیم؛ ايمان قول وعمل است: قول قلب وزبان، عمل قلب، زبان و جوارح.

قول قلب: شامل؛ اعتقاد، تصدیق، اقرار و یقین داشتن می باشد.

قول زبان: اقرار و نطق به شهادتین و عمل به مقتضات آن.

عمل قلب: نیت، تسلیم بودن آن، اخلاص، اذعان، حُب و ارادت برای اعمال صالح می باشد.

عمل زبان و جوارح نیز: انجام دادن اوامر و ترک نواهی و منکرات است.

باید گفت: ایمان بدون عمل معنایی نداشته و قول و عمل نیز بدون نیت اعتباری ندارد و همچنین؛ هیچ قول، عمل و نیتی فایده ای برای صاحبش ندارد مگر با موافقت ومطابقت با سنت. [این قاعده معروفی است که از ائمه سلف صالح نقل شده، از امامانی چون؛ اوزاعی، سفیان ثوری، حُمیدی و دیگران چنانکه امام لالکائی،ابن بطه و غیره این قاعده را از آنها روایت کرده اند.]

و خداوند متعال در قرآن کریم، مومنان راستین را کسانی نامیده که ایمان آورده و به مقتضای ایمان خود عمل نموده و به اصول و فروع دین و ظاهر و باطن آن عمل کرده اند و آثار این ایمان در عقاید و اقوال و اعمال ظاهری و باطنی آن ها نمایان گردیده است. چنانکه می فرماید:

{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ - الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ - أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ} [الأنفال: 2 - 4] 

ترجمه: مؤمنان تنها کسانی اند که هرگاه خدا یاد شود دلهایشان هراسان ولرزان می گردد، و وقتی که آیات خدا بر آنان خوانده شود ایمانشان افزوده می شود و بر پروردگارشان توکل می کنند. کسانی که نماز را برپا می دارند، و از آنچه به ایشان روزی داده ایم، می بخشند. ایشان به راستی که مؤمن هستند، و نزد پروردگارشان دارای درجاتی عالی، آمرزش، و روزی پاک و فراوان می باشند.

ادله دال بر اینکه ایمان "قول وعمل" است...

امام وكيعُ بن الجرَّاح رحمه الله تعالى می فرماید: "اهل سنت می گویند ایمان یعنی قول و عمل"

و امام اهل سنت احمدبن حنبل رحمه الله می گوید: " ايمان با عمل افزوده می شود و با ترک عمل کاهش می یابد" [همه این روایت ها را لالکائی در کتاب ارزشمند خود "شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة" با اسناد صحيح ذکر کرده است.]  

امام شافعی رحمه الله می فرماید: "ایمان عبارت است از قول و عمل، اضافه می شود و کاهش می یابد، با طاعت افزوده می شود و با گناه کاهش می یابد، سپس این آیه را تلاوت کرد". {وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا}  ["فتح الباري " ج1، ص 62؛ كتاب الإيمان]

و حافظ ابوعمربن عبدالبر رحمه الله می فرماید: "همه فقهاء و محدثین اجماع کرده اند که ایمان یعنی قول و عمل و هیچ عملی بدون نیت اعتباری ندارد و ایمان از دیدگاه آنان با طاعت افزوده می شود با گناه کاهش می یابد و همه طاعات نزد آن ها ایمان به شمار می آیند" ["التمهید" (9/238) ]

و همه صحابه کرام و تابعین و پیروان شان از محدثین و فقهاء و ائمه دین و پیروان آن ها بر همین باور و اعتقاد بوده اند و هیچ کس از سلف و خلف با آن ها مخالفت نکرده، مگر کسانی که در این مورد از حق منحرف شده اند.

اهل سنت می گویند: و هر کس عمل را از ایمان جدا بداند او مرجئی و بدعت گذار و گمراه است.

مسأله استثناء در ایمان

اهل سنت و جماعت بر این باورند که استثناء در ایمان جایز است. یعنی اگر کسی بگوید: "من مؤمن هستم إن شاءالله" ...ان شاءالله گفتن یا همان استثناء بهتر از نگفتن آن است، چون آن ها از بس که از خداوند می هراسند و به تقدیر ایمان دارند و ادعای پاکی و تزکیه نمی کنند به ایمان خود یقین قطعی ندارند نه اینکه در آنچه که باید به آن ایمان داشته باشند شکی داشته باشند، بلکه از ترس اینکه مبادا حقایق ایمان را انجام نداده و فقط مدّعی آن باشند و به امید اینکه واجبات و کمالات ایمان را به جا بیاورند، چون ایمان مطلق انجام دادن همه طاعت ها و ترک همه آنچه که از آن نهی شده را شامل می شود و اگر استثناء از روی شک در ایمان باشد آن را ممنوع می دانند، چون اگر بنده در ایمان خود شک کند کافر می شود بلکه مقصودآن ها از استثناء این است که از سویی شک را در ایمان خود نفی کنند و از سویی دیگر به کمال آن یقین قطعی نداشته باشند و پرسیدن از ایمان با این صیغه را مکروه دانسته و آن را بدعت می دانند.  چنانکه ابن تیمیه رحمه الله از آن نهی کرده است. ["مجموع الفتاوی" (7/415)]  

و دلایل آن ها در جایز شمردن استثناء در قرآن و سنت و آثار سلف و گفته های ائمه و علما بسیار زیاد است. خداوند متعال می فرماید: {وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}  و می فرماید: {فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى}

صحابی بزرگوار عبدالله بن مسعود رضی الله عنه می فرمود: هر کسی برای خود گواهی می دهد که او مومن است ، پس باید برای بهشتی بودن خود هم گواهی دهد. و جریر رحمه الله می گوید: از منصورَ بن المعتمر، والمغيرة، والأعمش والليث، وعمارة بن القَعقاع، وابن شُبرمة، والعلاء بن المسيِّب ويزيد بن أَبي زياد وسفيان الثوري، وابن المبارك و هر کسی که دریافته ام شنیده ام که: در ایمان استثناء می کردند(یعنی ان شاءالله می گفتند) و کسی که استثناء نمی کرد از او عیب می گرفتند.

و امام احمدبن حنبل را در مورد ایمان پرسیدند او گفت: عبارت است از قول و عمل و نیت، به او گفتند: اگر کسی پرسید که آیا تو مؤمن هستی؟ گفت: این بدعت است به او گفتند: در پاسخ او باید چه گفت؟ گفت: بگویید من مومن هستم ان شاءالله. [امام لالکائی در شرح اصول اعتقاد و اهل السنة روایت کرده است]

از میان معاصرین؛ شیخ ابن عثیمین رحمه الله تفصیلی زیبا در این مورد دارد، ایشان می فرماید:

اگر به کار بردن استثنا نتیجه شک باشد، جایز نیست، بلکه کفر می باشد،چرا که ایمان یقین است وشک مخالف آن است.

اما اگر گفتن آن از ترس تزکیه نفس و شهادت به تحقق ایمان قولا وعملا و باطنا باشد، در این حال لازم است که گفته شود. و اگر گفتن استثناء به سبب تبرک به مشیت الله باشد، و اینکه ایمانی را که به دست آورده از مشیت الهی است، جایز است. ["مجموع الفتاوی والرسائل"جلد 1_ باب "المناهي اللفظية"]

1353 جار خوێندراوه‌ته‌وه‌
23/08/2018
احزاب اسلامی کردستان عراق اخوان المسلمین انواع آبها اهمیت جایگاه امام جماعت اهمیت طهارت بابەتەکانی ماڵپەڕ بانگ بانگ و قامەت بانگەواز باوەڕ باوەڕ هێنان به‌ فریشته‌كان بنەما عەقائیدییەکان پارێزكاری په‌یوه‌ندی فریشته‌كان به‌ مرۆڤه‌وه‌ پیسی پێناسەی دوعا پەرستن تاریخ تاقیكردنه‌وه‌ تاقیکردنەوە تفسیر سوره الممتحنه ته‌سبیحات تۆبەکردن تەقوا جاهیلییه‌ت جۆر و یاساکانی ئاو جۆره‌كانی هاوبه‌ش دانان جۆرەکانی ئاو چەند توێژینەوەیەک حیكمه‌ت و سووده‌كانی دوعا حیكمه‌ته‌كانی ڕۆژوو حەج و عومرە خانواده خشتەی تاقیکردنەوەکان خودا خولع دموکراسی دنیاخواهی ده‌وڵه‌تی عوسمانی ره‌مه‌زان ڕۆژوو زادی زادی فارسی زانستی شه‌رعی زانكۆی زادی زیکر زەکات سلفیت سنتهای فطری سه‌یید قوتب سوره‌تی (المجادلة) سوننه‌ت سیفات و ئاکارەکانی فریشتە شارستانییه‌ت شەرمکردن شەوی قەدر طاغوت طهارت عبدالقادری ته‌وحیدی غه‌یب فریشته‌ فقه فکر اسلامی فورات قضای حاجت قورئان كتێبه‌كانی خوا کاتی دوعا گیرابوون کردەوەی چاک گومان لەسەر دوعا لە خۆپرسینەوە مامۆستا كرێكار محمد عبدالله دراز مقدسات اسلام مه‌بده‌ء مه‌تنی جه‌زه‌ری مه‌رجه‌كانی گیرا بوونی دوعا مەعازەی کچی عبدالله ناسین ناوه‌ جوانه‌كانی خوای گه‌وره‌ ناوەكانی خوای گەورە ناوەکانی خودا نجاست نووری ڕێ نوێژ هاوبه‌ش دانان هجرت وضو یاد ئادابی دوعا كردن ئادابی قورئان خوێندن یادی خوا ئاسمان ئامادەیی ئامەد ئامادەیی ئامەدی ئیسلامی ئامەد یه‌كتاپه‌رستی ئیسلام یەکتاپەرستی
نشر مطالب با ذکر منبع بلا مانع می‌ّباشد.