قواعد اهل سنت و جماعت در عقیده (5)-
شناخت و معرفت خداوند بزرگ (توحید ربوبیّت و اسماء و صفات)
(بر اساس کتاب « از اصول اعتقادی اهل سنّت و جماعتِ» دکتر العقل و ماموستا کریکار)
1- اصل در اسماء و صفات پروردگار متعال آن است که جایز است با هر وصفی که خداوند خود را با آن وصف کرده یا یکی از پیامبران = او را با آن وصف کرده –بدون تشبیه و بیان کیفیّت- وصف گردد. همچنین اجتناب از تمامی صفاتی که خداوند آن را از خود نفی کرده یا یکی از پیامبران = آن را از خداوند، نفی کرده واجب است بدون هرگونه تحریف و تعطیلی؛ همانگونه که خداوند متّعال میفرماید: ) لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ ([1]؛ « هیچ چیزی همانند او نیست؛ خداوند شنوندهی بیناست». ایمان به معنای الفاظ نصوص (در زمینه اسماء
و صفات) و آنچه بر آن دلالت دارد نیز واجب است.
2- تشبیه[2] و تعطیلِ[3] اسماء و صفات خداوند، کفر است. امّا تحریفی که اهل بدعت آن را تأویل مینامند – که به معنای تشریح و تبیین است- بخشی از انواع آن کفر است؛ مانند تأویلات باطنیه[4] و بخشی از آن بدعت و گمراهی است؛ مانند تأویلات کسانی که برخی از صفات را نفی میکنند. قسم سومی نیز وجود دارد که در دایرهی خطا و اشتباه، قرار میگیرد.
3- وحدت وجود[5] و اعتقاد به حلول و وجود خداوند در
مخلوقات و آمیختگی و اختلاط او با آنان کفر صریح و بواح است و شخص معتقد را از دین و امّت، خارج
میسازد.
4- ایمان به ملائکه کرام به صورت کلّی و ایمان به آن دسته از ویژگیهایشان که دلیل و مدرک صحیحی بر آن وجود دارد به صورت تفصیلی؛ مانند اسامی، صفات، کار و وظایفشان. این امر به توانایی آموختن و یادگیری شخص مسلمان مکلّف، بستگی دارد.
5- ایمان به کتب تمامی ادیان آسمانی که قرآن بهترین آنهاست و تمامی کتب پیش از خود را نسخ کرده است. تمامی کتابهای پیش از قرآن چه از نظر لفظ و چه معنا، مورد تحریف و دگرگونی، واقع شده است؛ از این رو بر ماست که تنها پیرو قرآن باشیم.
6- ایمان به پیامبران و فرستادگان خداوند = ؛ ایمان به اینکه
آنان بهترین بشریت هستند. هر کس چنین ایمانی نداشته باشد کافر است. هر آنچه در مورد پیامبران = دلیل صحیحی بر عین آن وجود داشته باشد ایمان به آن به صورت معیّن واجب است[6] و ایمان به سایر آنان به صورت اجمالی نیز واجب میباشد. ایمان به معجزات آنان به صورت کلّی، فرض است. همچنین است ایمان به اینکه سیّدنا محمّد 4آخرین پیامبر و بهترینشان است و خداوند او را به سوی تمام بشریت، مبعوث کرده است.
7- ایمان به اینکه پس از وفات پیامبر خدا 4 دیگر پیامبری مبعوث نشده و نخواهد شد. هر کس دیدگاه و بینشی مخالف با این را داشته باشد کافر است.
8- ایمان به وجود روز آخرت و قطعیت فرا رسیدن آن فرض است. همچنین است ایمان به تمامی اخبار و مباحثی که – بر اساس دلایل صحیح – درباره آن وجود دارد که عبارتست از شرایط و ظهور نشانههای قبل از فرا رسیدن خود روز قیامت.
9- ایمان به قضا و قدر؛ به اینکه خیر و شرّ، همه از جانب خداوند بزرگ است. خداوند پیش از وقوع هر چیزی[7] به وجود آن علم دارد. خداوند این امر را در لوح المحفوظ[8]، مکتوب کرده است. هر آنچه خداوند اراده کرده، واقع شده و هر آنچه او اراده نکرده به وقوع نپیوسته است و هر آنچه او نخواهد واقع نخواهد شد. او بر تمامی امور تواناست؛ او خود همه اشیاء را خلق کرده و هر آنچه بخواهد را میتواند به انجام برساند.
10- ایمان به تمامی غیبیّاتی که در مورد آن سند صحیح وجود
دارد؛ مانند عرش[9]، کرسی[10]، بهشت، جهنّم، آسایش و سختی قبر، پل صراط، ترازوی نیکیها و بدیها و ...؛ بدون هرگونه تأویلِ فاقد دلیل.
11- ایمان به شفاعت پیامبر 4 و شفاعت سایر پیامبران =. همچنین شفاعت فرشتگان، صالحان، شهدا و ... در روز آخرت؛ با تفصیلاتی که در دلایل صحیح، ذکر شده است.
12- ایمان به اینکه مسلمانان در زمان و مکان حشر و در بهشت، پروردگار خود را میبینند. این امر حق است و هر کس، منکِر آن شود یا آن را تأویل کند گمراه است. این رؤیت در دنیا نه برای
هیچ کس اتّفاق افتاده و نه اتفاق خواهد افتاد.
13- ایمان به اینکه کرامات اولیاء و صالحان حقّ است. امّا هر عمل خارق العاده و غیر عادّی، کرامت به حساب نمیآید؛ گاهی ممکن است از باب فریبکاری (استدراج) باشد یا آنکه در اثر شیاطین و جادوگران، اتفاق بیافتد. معیار تشخیص کرامت بودن یا نبودن این امور، قرآن و سنّت است.
14- تمامی مسلمانان، اولیای خداوند مهربان هستند؛ در هر مسلمانی، ولایت و دوستی خداوند به اندازه ایمان و تقوایش است.
[1]- الشوری: 11.
2- مراد از تشبیه آن است که یکی از صفات خداوند به صفت مخلوقات، تشبیه گردد و بالعکس ( عبد الرحمن المحمود، شرح لمعة الاعتقاد: 2/2).
3- مراد از تعطیل، نفی و عدم اثبات صفات خداوند است ( البدر، تذکرة المؤتسی: 63).
4- باطنیه کسانی هستند که میگویند هر آیهای باطن و ظاهری دارد؛ آنگاه نصوص را هر گونه که میخواهند تأویل میکنند. باطنیه بر چند فرقه است؛ ازجمله اسماعیلیه، قرامطه، نُصیریه و ... (الشاطبی، الإعتصام: 3/355).
5- وحدت وجود عبارتست از اعتقاد به اینکه وجود مخلوقات، عین وجود خداوند است؛ یعنی خالق و مخلوقات، متحد و لاینفک هستند؛ از این روست که قائلین به آن را اتّحادیه نیز گویند. از مهمترین پیروان این مسلک میتوان ابنعربی، ابنالفارض و ... را نام برد.
6- یعنی ایمان به اخباری که در مورد گروهی از پیامبران به صورت معیّن، وجود دارد واجب است؛ مانند آنچه در مورد سیدنا نوح، ابراهیم، اسماعیل، یوسف، موسی و ... در قرآن و سنّت صحیح وجود دارد.
7- پیش از حرکت، سکون، زمان، مکان و کیفیت آن شیء.
8- ابن کثیر S در تفسیر آیه ]في لوحٍ محفوظٍ[ (البروج:22) میفرماید: « در ملأ اعلی، محفوظ و مصون است از هرگونه زیاده، نقص، تحریف و تبدیلی» (تفسیر ابن کثیر: 4/497).
9- عرش، مخلوق عظیمی است که خداوند آن را بالاتر از تمام هستی، خلق کرده و خود بر آن استوا یافته است؛ استوایی که تنها لایق ذات اوست و او خود به تنهایی کیفیتش را میداند (ذهبی، العرش: 1/287).
10- دانشمندان در مورد کرسی، دیدگاههای مختلفی دارند که جهت مطالعه این دیدگاهها میتوان به کتب تفسیر و عقیده، مراجعه کرد (ازجمله العرش امام ذهبی). لکن آنچه در باب عقیده، اهمیّت دارد فرضیت ایمان به وجود کرسی –صرف نظر از تعریف و چیستی آن- میباشد.