مسح

مسح بر خفها، جوراب، کفش و ..

الحمدُ للهِ رَبّ العالمین والصّلاةُ والسّلامُ علی رسولِهِ الأمین محمّدٍ و عَلی آلِهِ وَ صَحبِهِ أجمعین

مسح بر خف­ها: عبارت است از کشیدن دست خیس روی قسمت مشخصی از خف در وقت معیّن تا جایگزین( بخشی از) وضو شود.

مسح بر خف­ها، جایز است: فقها متفق هستند بر اینکه هرکس به طور کامل، وضو گرفت و سپس خف پوشید، هر گاه وضویش باطل شد می­تواند در گرفتن دوباره وضو به جای شستن پا­ها بر خف­هایش مسح کند[ ابن المنذر، الإجماع:20].

مدت زمان مسح:

مسافر می­تواند سه شبانه­روز و مقیم، یک شبانه­روز بر خفهایشان مسح کنند. سیّدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه- می­فرماید: « جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَلَيَالِيهِنَّ لِلْمُسَافِرِ وَ يَوْمًا وَلَيْلَةً لِلْمُقِيمِ » [ مسلم: 276؛ نسائی: 1/84]؛ « پیامبر صلّی الله علیه و سلّم- اذن دادند که مسافر سه شبانه­روز و مقیم یک شبانه­روز بر خف­هایشان، مسح کنند». همچنین عوف بن مالک اشجعی رضی الله عنه- روایت می­کند: « أنَّ النَّبيَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  أَمَرَ بِالمَسْحِ عَلَى الخُفَّينِ فِي غَزْوَةِ تَبوك ثَلاثَةَ أيَّامٍ وَ لَيالِيهِنَّ لِلْمُسَافِرِ وَيَومَاً لِلْمُقِيمِ» [ امام احمد: 6/27]؛ « پیامبر صلّی الله علیه و سلّم- در غزوه­ی تبوک، امر کردند که مسافر سه شبانه­روز و مقیم یک شبانه­روز بر خف، مسح کند».

ابتدای مدت­زمان مسح: ابتدای مدت زمان مسح بر خف­ها از اولین باری که پس از پوشیدن، وضویش باطل گردد محاسبه می­شود. امام ابو حنیفه، سفیان ثوری، شافعی و حنابله، قایل به این دیدگاهند. این بزرگواران چنین استدلال می­کنند که « پس از ابطال وضوست که شخص باید وضو بگیرد و بر خف­هایش، مسح کند». برای مثال: اگر شخص مقیم، ساعت 12 ظهر، وضو بگیرد و خف بپوشد و در ساعت 3 بعد از ظهر وضویش، باطل گردد می­تواند تا ساعت 3 بعداز ظهر روز بعدی بر خف­هایش، مسح کند؛ یعنی 27 ساعت.

شخص در حال اقامت، مسح کند سپس به سفر برود:

می­تواند یک شبانه­روز بر خفهایش، مسح کند سپس پاهایش را می­شوید و پس از آن می­تواند تا سه شبانه­روز از رخصت مسح، استفاده کند. امام شافعی، احمد و اسحاق، قایل به این دیدگاه هستند [ الأم: 1/35؛ مروزی، اختلاف العلماء:31]. زیرا پس از شستن پا، عنوان مسافر بر شخص، اطلاق می­شود و حکم مسافر بر وی، جاری می­گردد والله أعلم.

شخص در حال سفر، مسح کند سپس سفرش به پایان برسد و اقامت گزیند:

وی نیز می­تواند تا یک شبانه­روز مسح کند و اگر این مدت، سپری شد باید خف­هایش را دربیاورد و پاهایش را بشوید؛ زیرا عنوان مسافر بر وی، اطلاق نمی­گردد والله أعلم.

 

شرط مسح بر خف­ها:

شرط مسح بر خف، این است که شخص پس از گرفتن وضوی کامل، آن را بپوشد. مغیرة بن شعبه -­ رضی الله عنهما از پدرش روایت می­کند که فرمود: « كُنْتُ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي سَفَرٍ فَقَالَ أَمَعَكَ مَاءٌ قُلْتُ نَعَمْ فَنَزَلَ عَنْ رَاحِلَتِهِ فَمَشَى حَتَّى تَوَارَى عَنِّي فِي سَوَادِ اللَّيْلِ ثُمَّ جَاءَ فَأَفْرَغْتُ عَلَيْهِ الْإِدَاوَةَ فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ وَعَلَيْهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ فَلَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُخْرِجَ ذِرَاعَيْهِ مِنْهَا حَتَّى أَخْرَجَهُمَا مِنْ أَسْفَلِ الْجُبَّةِ فَغَسَلَ ذِرَاعَيْهِ ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ ثُمَّ أَهْوَيْتُ لِأَنْزِعَ خُفَّيْهِ فَقَالَ دَعْهُمَا فَإِنِّي أَدْخَلْتُهُمَا طَاهِرَتَيْنِ فَمَسَحَ عَلَيْهِمَا» [ بخاری و مسلم]؛ « شبی در خدمت پیامبر صلّی الله علیه و سلّم- در سفر بودیم؛ فرمود: آب به همراه داری ؟ عرض کردم: بله. از مَرکبشان پیاده و از ما دور شدند تا جایی که در تاریکی شب، از دیدِ ما پنهان گشتند سپس برگشتند. روی دستش، آب ریختم ابتدا صورت و سپس دستانش را شست. عبایی پشمینه بر تن داشت که خواست دستش را از آن، بیرون آورد اما نتوانست، سپس دستش را از زیر آن، بیرون آورد و آرنجهایش را شست و آنگاه سرش را مسح کرد. خم شدم تا خف­هایش را بیرون بیاورم. فرمود: آن را به حال خود وا گذار ! در حال طهارت، آن را پوشیده­ام. سپس خف­هایش را مسح کرد». بنابراین وضو، شرط پوشیدن خف است و تا شرط، حاصل نشود مشروط حاصل نمی­گردد.

تنها مسح بالای خف، ضرورت دارد:

مسح خف عبارتست از یک­بار کشیدن دست خیس روی قسمت بالایی خف؛ زیرا سیدنا علی بن ابی طالب -­ رضی الله عنه می­فرماید: « لَوْ كَانَ الدِّينُ بِالرَّأْيِ لَكَانَ أَسْفَلُ الْخُفِّ أَوْلَى بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِهِ، وَقَدْ رَأَيْت رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  يَمْسَحُ ظَاهِرَ خُفَّيْهِ » [ شیخ آلبانی در إرواء الغلیل، حکم به صحت آن کرده است: 103]؛ « اگر دین، تابع رأی (و نظر) می­بود می­بایست زیر خف، مسح شود نه روی آن، در حالی­که پیامبر صلّی الله علیه و سلّم- را دیدم که تنها روی خفشان را مسح کرد».

 

چه چیزهایی مسح بر خف را باطل می­کند؟

1-­ جنابت و آنچه در حکم آن است و نیازمند غسل می­باشد؛ مانند حیض و نفاس. درآوردن خف به هنگام غسل، ضروری است.

2-­ اتمام مدت­زمان مسح

3-­ بیرون آوردن خف.

4-­ باطل شدن وضو پیش از پوشیدن خف­ها.

اگر شخص، خف­هایش را در بیاورد و وضویش باطل گردد نمی­تواند آن را بپوشد و بر آن، مسح کند؛ بلکه حکم مسح به پایان رسیده و باید پاهایش را بشوید ( یعنی وضوی کامل می­گیرد) و در حالت طهارت کامل، خف­هایش را بپوشد.

باطل شدن مسح بر خف­ها به منزله­ی باطل شدن وضو نیست:

اگر شخص، خف­هایش را دربیاورد در حالی­که وضو دارد وضویش پابرجاست و دلیلی بر بطلان آن، وجود ندارد؛ مگر اینکه یکی از اسباب نقض وضو، حاصل گردد. بنابراین اگر کسی، خف­هایش را در آورد و وضویش را باطل نکرد می­تواند نماز بخواند والله أعلم.

مسح بر جوراب ( پشمی، کتان و ...):

مسح بر جوراب، جایز است؛ اگرچه نازک هم باشد. ابن­حزم، ابن­تیمیه، شیخ آلبانی، ابن عثیمین و شنقیطی

بر این دیدگاه هستند [ المحلی: 2/86؛ مجموع الفتاوی: 21/184؛ تمام المنّة ( آلبانی): 113].  ابو داود می­فرماید: سیّدنا عمر، علی، ابن عبّاس، ابن مسعود، براء بن مالک، انس، ابو موسی اشعری، ابو امامة، سهل بن سعد و عمرو بن حریث قایل به این دیدگاه هستند. دلیل محکم و اصلی این گروه، حدیث مغیر بن شعبة -­ رضی الله عنه است که روایت می­کند: « أنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  تَوَضَّأَ وَ مَسَحَ عَلَى الجْورَبَينِ وَالنَّعْلَينِ» [ ابو داود: 159؛ ترمذی: 99؛ احمد: 4/252]؛ « پیامبر صلّی الله علیه و سلّم- وضو گرفت و جوراب و نعلهایش را مسح کرد».

در عصر صحابه، جوراب همچون دوره ما، نازک نبود و صحابه همچون خف، به جوراب می­نگریستند اما پس از اینکه جورابهای نازکتر رایج شد فقهای بعد صحابه ، اختلاف کردند که آیا این جورابها نیز در حکم خف است یا خیر؟ در هر صورت، جوراب هرچند نازک هم باشد از خف پاره ( که فقیهانی چون ابو حنیفه و مالک، مسح بر آن را جایز دانسته­اند) بهتر است.

حکم مسح بر لفافه که آن را دور پا می­پیچند:

لفافه در حکم جوراب و خف است؛ زیرا کندن آن از پا دشوارتر از جوراب و خف است بنابراین می­تواند بر آن مسح کند.

مسح بر نعل (دمپایی) و کفش:

مغیرة بن شعبة رضی الله عنه- روایت می­کند: « أنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  تَوَضَّأَ وَ مَسَحَ عَلَى الجْورَبَينِ وَالنَّعْلَينِ» [ ابو داود: 159؛ ترمذی: 99؛ احمد: 4/252]؛ « پیامبر صلّی الله علیه و سلّم- وضو گرفت و جوراب و نعلهایش را مسح کرد». بنابر این حدیث در صورتی که شخص هم جوراب بپوشد و هم کفش، باز می­تواند بر آنها، مسح کند؛ زیرا هردو در یک حکم هستند؛ همچون پوشیدن دو جفت خف، دو جفت جوراب یا یک جفت جوراب و یک جفت خف ( که پیشتر، جوازِ آن بیان شد).

همچنین با توجه به حدیث، اشکال ندارد شخص دمپایی یا کفش را مسح کند اما جورابش را مسح ننماید؛ برای مثال سرباز می تواند روی پوتین هایش مسح کند و یا ورزشکار یا کسی که در حین انجام کار است و کفش بند دار پوشیده و نمی­تواند به آسانی آن را باز کندمی توانند روی کفش هایشان، مسح کنند. زیرا ابوظبیان-­ رضی الله عنه روایت می­کند که سیدنا علی-­ رضی الله عنه را دیده که در حالت ایستاده، ادرار کرد سپس طلب آب نمود و وضو گرفت و روی نعل هایش، مسح کرد سپس به مسجد رفت، نعلهایش را درآورد و نماز خواند [ آلبانی در تمام المنة، آن را صحیح دانسته است]. در این حدیث، بحثی از مسح بر جوراب نشده بلکه تنها مسح نعل، ذکر گردیده است ( درحالی­که سیدنا علی وقتی وارد مسجد شد نعلش رادرآورد. مراد، این است که اشکال ندارد شخص، پوشش بالایی را مسح کند و سپس آن را در بیاورد). همچنین لازم به یادآوری است که وقتی گفته می شود « نعل» (دمپایی) به این معنی نیست که همچون دمپای­های این دوره، تنها پلاستیکی داشته باشد که میان دو انگشت پا قرار بگیرد و تمام؛ خیر ! دمپایی­های آن دوره را برای کوه و صحرا می­پوشیدند.

بنابرآنچه بیان شد مسح جوراب و کفش، جایز است والله أعلم

 

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على أشرف المرسلين سيدنا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين

1004 جار خوێندراوه‌ته‌وه‌
17/08/2018
بڵاوكردنه‌وه‌ی بابه‌ته‌كان مافی هه‌موو كه‌سێكه‌ به‌مه‌رجێك ئاماژه‌ به‌ سه‌رچاوه‌كه‌ی بدات.