امروزه ادعای انتساب به سلف و مذهب آنان بسیار زیاد است و زمانی که کتب یکی از معاصرین را مطالعه می کنیم؛ مشاهده خواهیم کرد که نویسنده نقل قولی ذکر کرده و آن را به مذهب سلف نسبت داده است. در همان حال، با کمی تحقیق اقوالی از سلف، دال بر نقد و ردّ آن مشاهده خواهیم کرد!
بدین صورت؛ خواننده اگر شخصی عامی باشد؛ در شک افتاده و این سوال به ذهنش خواهد رسید که "ضابطه تشخیص مذهب و منهج سلف" کدام است؟ و به راستی که شناخت از این ضوابط برای آگاهی از مذهب و منهج سلف برای هر طالب علمی، ضروری و واجب است.
نکتهای مهم که قبل از دخول به بحث باید به آن توجه کرد این است که: در مورد هر یک از مسائل، فقط یک قول واحد از سلف صالح وجود ندارد (بلکه اقوال متعددی وارد شده است) و این از جمله مسائلی است که اگر کسی کمترین اطلاعی از اقوال متقدمین و متأخرین داشته باشد؛ درک میکند، بجز مسائل اصول اعتقاد و همچنین؛ اصول عبادات مانند نماز، زکات، حج و کبار منهیّات مثل دزدی، زنا، ربا، رشوه، دروغ و هرچیزی که دلیل امر و نهی از آن به صورت قطعی وارد است، که در این موارد، سلف هیچ اختلافی نداشته اند.
امام شافعی رحمهالله میفرماید: «فجِمَاع ما أبان الله لخلقه في كتابه مما تَعَبَّدَهم به، ... فمنها ما أبانه لخلقه نصًّا مثلُ جُمل فرائضه، في أن عليهم صلاةً وزكاةً وحجًّا وصومًا وأنه حرَّم الفواحش ما ظهر منها وما بطن، ونصِّ الزنا والخمر، وأكل الميتة والدم، ولحم الخنزير، وبيَّن لهم كيف فَرْضُ الوضوء، مع غير ذلك مما بيَّن نصًّا، ومنه ما أَحكم فرضه بكتابه، وبيَّن كيف هو على لسان نبيه، مثل عدد الصلاة والزكاة ووقتها، وغير ذلك من فرائضه التي أنزل من كتابه» الرسالة (ص 21)
ترجمه: همه مسائلی که با آنها شخص عبودیّت خدا را انجام دهد، الله متعال در قرآن برای خلقش روشن نموده است. از جمله آنها، همه فرائض و واجبات است که با نص واضح نموده، مانند نماز، زکات، حج، روزه و اینکه او زشتکاری های آشکار و پنهان را حرام کرده، نص دال بر زنا و خمر، خوردن مردار و خون، گوشت خوک و همچنین؛ چگونگی وضو و سایر مسائلی را بیان نموده که با نص صریح قرآن روشن ساختهاست. بعضی از آنان را نیز خود قرآن حکم به فرض بودنش داده و کیفیتش را از زبان پیامبرش صلیاللهعلیهوسلم تبیین نموده است مانند تعداد نمازها و مقدار زکات و وقت آن و سایر فرائضی که در کتابش نازل کردهاست.
باید بدانیم که اختلاف میان سلف، در مسائلی میباشد که اختلاف در آن جائز و روا بودهاست. مانند: معنا و مفهوم آیه یا حدیث، سبب نزول و به صورت کلی و مختصـر میتوان گفت: مسائل اختلافی، مواردی است که دلیلی ظاهری که وجوب عمل به آن (دلیل) را برساند، وجود ندارد. مثال این دلیل، حدیث صحیحی است که هیچ معارضی نداشته باشد. در غیر این صورت، اجتهاد در آنها جائز بوده که سبب این اجتهاد، تعارض ادله یا خفای آنهاست. از جمله مسائلی که سلف و خلف در آن اختلاف داشتهاند و میتوان صحت یکی از آراء را اخذ کرد و به آن یقین داشت؛ مسائلی مانند: مسح خفین در سفر و حضـر، حرام بودن ربا الفضل، حرام بودن متعه و از این دست مسائل میباشد. (بنگرید به: إعلام الموقعين عن ربالعالمين (5/ 245))
اختلاف میان آنها در احکام، بیشتر از تفسیر بودهاست. شیخ الإسلام إبن تیمیه رحمهالله میفرماید: «الْخِلَافُ بَيْنَ السَّلَفِ فِي التَّفْسِيرِ قَلِيلٌ وَخِلَافُهُمْ فِي الْأَحْكَامِ أَكْثَرُ مِنْ خِلَافِهِمْ فِي التَّفْسِيرِ وَغَالِبُ مَا يَصِحُّ عَنْهُمْ مِنْ الْخِلَافِ يَرْجِعُ إلَى اخْتِلَافِ تَنَوُّعٍ لَا اخْتِلَافِ تَضَادٍّ» مجموع الفتاوى (13/333)
اختلاف میان سلف در تفسیر اندک است، اما این اختلاف در احکام بسیار بیشتر میباشد و غالب این اختلافات به اختلاف در تنوع برمیگردد نه اختلاف تضاد.
پس اختلافات میان سلف در مسائلی بوده که امکان اختلاف نظر در آنها وجود داشته است و بدین ترتیب؛ میتوان به صورت جزم گفت که این اقوال سلف راهنما و علائمی برای شناخت منهجی معیّن است، و درک صحیح این علائم و مشخصات، ما را از شناخت صحت قول منسوب به سلف آگاه میکند و بدین صورت؛ میتوان اقوال منتسب به آنان را شناسایی کرد. از جمله این مشخصات و علائم موارد زیر است:
1- سلف، استنباطی نکردهاند که از دلالت لغت عرب و فهم آنان فاصله داشته باشد، و زمانی که قولی مبنی بر استنباط یک آیه یا حدیث از طرف سلف نقل شد اما فهم عرب و دلالات الفاظ زبان آنها کمکی به این استنباط نکرد و از چنین استنباطی فاصله داشت؛ پس مشخص میشود این قول به سلف منتسب بوده و از آنان نیست.
2- آنان قرآن را با آیات دیگر و یا حدیث را با احادیث دیگر نفی و رد نمیکنند بلکه آیات قرآن را به کمک آیات دیگر تفسیر نموده و متشابه را به سوی محکمات ارجاع میدهند، در مورد سنت نیز همینگونه عمل میکنند. چنانکه الله متعال فرموده است: {هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَاب} [آل عمران: 7].
ترجمه: او ذاتي است که کتاب را بر تو نازل کرد، و بخشی از آن آيات محکمی هستند که معانی آن واضح و روشن است و آنها اصل کتاب هستند. و بخشی از آن «متشابهات» هستند (که احتمال معانی ديگری هم دارند)، و اما کسانی که در دلهايشان انحراف است برای فتنه انگيزی و تاويل نادرست آن، به دنبال متشابهات میروند، و تاويل آن را جز خدا کسی نمیداند، و راسخان در علم میگويند: به آن ايمان آوردهايم، همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمیپذيرند.
3- عدم صرف معانی الفاظ از ظاهر به سوی مجاز، مگر اینکه دلیلی قاطع برای این کار وجود داشته باشد. پس زمانی که قولی روایت شد و در آن به الفاظ ظاهری هجوم شده بود و بدون هیچ دلیلی به سمت مجاز رفته باشد تا بدین گونه؛ معنای آن تغییر یابد؛ درک می شود که نسبت این قول به سلف صحیح نیست.
امام احمد رحمهالله فرمودهاند: «مَنْ تَأَوَّلَهُ عَلَى ظَاهِرِهِ بِلَا دَلَالَةٍ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَا أَحَدٍ مِنْ الصَّحَابَةِ فَهَذَا تَأْوِيلُ أَهْلِ الْبِدَعِ» مجموع الفتاوی (7/391)
ترجمه: هر کس قرآن را بر خلاف ظاهر آن تأویل کند و بر این کار دلیلی از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و هیچ یک از اصحابش نداشته باشد؛ چنین امری از تأویلهای اهل بدعت است.
4- اقوال سلف عاری از هر گونه تکلّف عقلی و ظنّی در مورد عالم غیب است. آنان بدون دلیل از کتاب و سنت هرگز در مورد عالم غیب سخن نمیگویند. اما چه بسا مسائلی این چنین نقل کنند که از اسرائیلیات میباشد اما به صورت قطع و جزم آن را بیان نکردهاند. این را نیز از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم اخذ کردهاند که فرمود: «حَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلاَ حَرَجَ» روايت بخاری (3461).
روايت احاديث بني اسرائيل، اشكالي ندارد. (البته در صورتي كه با احكام دين، تضادي نداشته باشد).
5- آنان نصوص کتاب و سنت را به عقل خود عرضه نمیکنند که اگر موافق با عقل بود بپذیرند و اگر موافق آن نبود رد کنند! بلکه در برابر نصوص تسلیم بودند و اگر عقلشان آن را نمیپذیرفت عقل خود را متهم میکردند.
بدون شک افرادی از متقدمین که عنایت ویژهای به مذهب سلف (در تعبّد و اعتقاد) داشتهاند؛ برای تبیین این منهج؛ زحمات زیادی کشیدهاند و در همین راستا کتابهای زیادی تألیف نمودهاند.
به همین دلیل؛ اولین قدم برای شناخت و آگاهی مذهب و منهج سلف؛ مراجعه به مصادر اصلی است که اعتنایی ویژه به اقوال و آثار سلف داشتهاند چرا که سلف؛ به صورت مطلق سخن میگفتند و سپس با قیودی آن را توضیح میدادند یا اینکه مجملی را بیان میداشتند و سپس مبیّن آن را نیز ذکر میکردند به همین دلیل؛ مذهب و منهج آن بزرگواران را تنها از کسانی باید گرفت که نسبت به این آثار و اقوال آگاه و خبره بودهاند.
شیخ الإسلام إبن تیمیه رحمهالله با عبارتی زیبا چگونگی معرفت مذهب سلف را به تصویر میکشد و میفرماید: «إنَّ مذهب السلف يُعرف بنقل أقوالهم أو نقل من هو خبير بأقوالهم… وأقوال السلف كثيرة مشهورةٌ في كتب أهل الحديث والآثار الذين يروونها عنهم بالأسانيد المعروفة، وكذلك في كتب التفسير، وقد صنَّفوا في هذا الباب مصنفات كثيرة، منها من يسمِّي مصنَّفه: كتاب السنة، ومنهم من يسميه: الرد على الجهمية، ومنهم من يسميه: الشريعة، ومنهم من يسميه: الإبانة عن شريعة الفرقة الناجية، وفيها من الآثار الثابتة عن السلف التي بها تعرف مذاهبهم ما لا يحصى»
بيان تلبيس الجهمية (8/ 398).
ترجمه: مذهب سلف با نقل اقوال آنان یا نقل کسی که به اقوال آنان آگاه باشد؛ شناخته میشود... و اقوال سلف بسیار زیاد و در کُتب اهل حدیث و آثار مشهور میباشند. همان کسانی که این اقوال را با اسنادهای معروف (و صحیح) از آنها نقل کردهاند. همچنین؛ در کُتب تفسیر اقوال آنان موجود است. در این باب کتابهای زیادی نوشته شده است بعضی از آنها را نویسنده اینگونه نام نهاده است: "السنة" (مانند کتاب امام احمد و پسـرش عبدالله)، بعضی نیز اسم آن را "الرد على الجهمية" (كتاب امام احمد) نهادهاند، و بعضی اسم آن را : "الشـریعة" (امام آجری) گذاشتهاند، و بعضی نیز نام آن را : "الإبانة عن شريعة الفرقة الناجية" (ابن بطه) گذاشتهاند، که در آنها آثار بی شمار و ثابتی از سلف وجود دارد که می توان با آنها مذهب آنان را شناخت.
در جایی دیگر میفرماید: «النَّقْلُ نَوْعَانِ. أَحَدُهُمَا: أَنْ يَنْقُلَ مَا سَمِعَ أَوْ رَأَى. وَالثَّانِي: مَا يُنْقَلُ بِاجْتِهَادِ وَاسْتِنْبَاطٍ. وَقَوْلُ الْقَائِلِ: مَذْهَبُ فُلَانٍ كَذَا أَوْ مَذْهَبُ أَهْلِ السُّنَّةِ كَذَا قَدْ يَكُونُ نَسَبُهُ إلَيْهِ لِاعْتِقَادِهِ أَنَّ هَذَا مُقْتَضَى أُصُولِهِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فُلَانٌ قَالَ ذَلِكَ. وَمِثْلُ هَذَا يَدْخُلُهُ الْخَطَأُ كَثِيرًا. أَلَا تَرَى أَنَّ كَثِيرًا مِنْ الْمُصَنِّفِينَ يَقُولُونَ: مَذْهَبُ الشَّافِعِيِّ أَوْ غَيْرِهِ كَذَا وَيَكُونُ مَنْصُوصُهُ بِخِلَافِهِ؟ وَعُذْرُهُمْ فِي ذَلِكَ: أَنَّهُمْ رَأَوْا أَنَّ أُصُولَهُ تَقْتَضِي ذَلِكَ الْقَوْلَ فَنَسَبُوهُ إلَى مَذْهَبِهِ مِنْ جِهَةِ الِاسْتِنْبَاطِ لَا مِنْ جِهَةِ النَّصِّ» مجموع الفتاوى (11/137)
ترجمه: نقل دو نوع است: اول- اینکه شخص آنچه را دیده یا شنیده نقل کند. دوم- آنچه که با اجتهاد و استنباط نقل میشود، و کلام شخص که میگوید: مذهب فلان شخص یا مذهب اهل سنت چنین است و در حقیقت ممکن است نسبت دادن این قول؛ بر اساس این باشد که معتقد است چنین قولی مقتضای اصول فلان امام است، گرچه او نیز آن را نگفته باشد. خطا و اشتباه در چنین نقل هایی بسیار زیاد است. آیا ندیدهای که بسیاری از مصنّفین (در کتابهایشان) میگویند: مذهب شافعی یا دیگران چنین است در حالی که نصّ همان امام خلاف آن است؟ عذر این افراد این است که: اصول آنان مقتضی چنین قولی است پس به مذهب او نسبت دادهاند و این نسبت دادن از جهت استنباط است نه از جهت نص خود آن امام.
پس طریقه شناخت و آگاهی از مذهب سلف چنین است: در الفاظ آنان نگاه شود و همانگونه که هست يا با دلالت معنای آن نقل شود. شیخ الإسلام إبن تیمیه رحمهالله میفرماید: «فَإِنَّا لَمَّا أَرَدْنَا أَنْ نُبَيِّنَ مَذْهَبَ السَّلَفِ ذَكَرْنَا طَرِيقَيْنِ: أَحَدُهُمَا: أَنَّا ذَكَرْنَا مَا تَيَسَّرَ مِنْ ذِكْرِ أَلْفَاظِهِمْ وَمَنْ رَوَى ذَلِكَ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ بِالْأَسَانِيدِ الْمُعْتَبَرَةِ. وَالثَّانِي: أَنَّا ذَكَرْنَا مَنْ نَقَلَ مَذْهَبَ السَّلَفِ مِنْ جَمِيعِ طَوَائِفِ الْمُسْلِمِينَ مِنْ طَوَائِفِ الْفُقَهَاءِ الْأَرْبَعَةِ وَمِنْ أَهْلِ الْحَدِيثِ وَالتَّصَوُّفِ وَأَهْلِ الْكَلَامِ كَالْأَشْعَرِيِّ وَغَيْرِهِ. فَصَارَ مَذْهَبُ السَّلَفِ مَنْقُولًا بِإِجْمَاعِ الطَّوَائِفِ وَبِالتَّوَاتُرِ لَمْ نُثْبِتْهُ بِمُجَرَّدِ دَعْوَى الْإِصَابَةِ لَنَا وَالْخَطَأِ لِمُخَالِفِنَا كَمَا يَفْعَلُ أَهْلُ الْبِدَعِ» مجموع الفتاوى (4/152)
ما زمانی که بخواهیم مذهب سلف را تبیین کنیم، این کار را با دو روش انجام می دهیم: اول: آنچه که میّسـر باشد از ذکر الفاظ آنان یا از اهل علم که این منقولات را با اسانید معتبر نقل کردهاند؛ ذکر میکنیم.
دوم: از همه طائفه های مسلمانان؛ فقهای اربعه، اهل حدیث، تصوف، اهل کلام مانند اشعری و دیگران که مذهب سلف را نقل کردهاند نقل میکنیم. پس مذهب سلف با اجماع همه طوائف و به صورت متواتر نقل شده است نه اینکه به مجرد ادعای اصابت به حق از طرف خود و نسبت دادن خطا به مخالفینمان آن را اثبات کنیم آنگونه که اهل بدعت انجام میدهند!
کتابهایی که مذهب سلف را نقل کرده اند و به آن اعتنایی ویژه داشته اند:
کتابهای تفسیر:
"تفسير عبد الرزاق" (ت: 211هـ).
"تفسير النسائي" (ت: 303هـ).
"جامع البيان عن تأويل آي القرآن" امام طبری (ت: 310هـ)، یکی از کتابهای تفسیری است که نزد همه امت معتبر میباشد.
تفسير ابن أبي حاتم (ت: 327هـ). یکی از کتابهای تفسیری مهم که اعتنای زیادی به اسانید دارد و این از منزلت و جلالت والای مولف آن است، ایشان سعی در تنقیح اسناد و نقل فراگیر آثار وارده در تفسیر کردهاند.
اما منهج و مذهب آنان در عقیده را از خلال کتب تفسیر و همچنین کتب زیر می توان یافت:
"كتاب الإيمان" از امام ابو عبید قاسم بن سلام (ت: 224هـ).
"كتاب الإيمان" ابن ابی شیبه (ت: 235هـ).
"كتاب الإيمان" از محمد بن یحیی العدني (ت: 243هـ).
"كتاب خلق أفعال العباد" امام بخاری (ت: 256هـ).
"كتاب الاختلاف في اللفظ والرد على الجهمية" از ابن قتيبه (ت: 276هـ).
"كتاب الرد على الجهمية" امام دارمی (ت: 280هـ).
"نقض عثمان بن سعيد على المريسي الجهمي العنيد" نیز از امام دارمی.
"رسالة في أن القرآن غير مخلوق" از ابراهیم بن إسحاق الحربي (ت: 285هـ).
"كتاب السنة" از امام ابن ابی عاصم (ت: 287هـ).
"كتاب السنة" از محمد بن نصر المروزي (ت: 294هـ).
"كتاب التبصير في معالم الدين" از امام طبری (ت: 310هـ).
"كتاب التوحيد" امام ابن خزیمه (ت: 311هـ).
"كتاب السنة" از امام ابوبکر الخلال (ت: 311هـ).
"كتاب الشريعة" از امام آجری (ت: 360هـ).
"كتاب اعتقاد أهل السنة" از حافظ إسماعيلي (ت: 370هـ).
"كتاب الرؤية" از دارقطنی (ت: 385هـ).
"كتاب الصفات" نیز از امام دارقطنی.
"الإبانة عن شريعة الفرقة الناجية ومجانبة الفرق المذمومة" که به "الإبانة الكبرى" معروف است از ابن بطه العكبري (ت: 387هـ).
"كتاب الإيمان" ابن منده (ت: 310هـ).
"كتاب أصول السنة" از ابن ابی زمنين (ت: 399هـ).
"كتاب أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة" از امام لالکائی (ت: 418هـ).
"كتاب عقيدة السلف وأصحاب الحديث" از صابونی (ت: 449هـ).
سبب ذکر این کتابها دفع ظن و گمان افرادی بود که تقریر مذهب سلف را فقط در کتب ابن تیمیه رحمهالله میدیدند و گمان میکردند که تقریر این مذهب فقط در کتب او و شاگردان ایشان است در حالی که چنین نیست.
بنابراين؛ یک قول زمانی انتساب آن به سلف صحیح است که شخصی خبیر و آگاه از آنان نقل کند و اين قول از طریق اجماع به آنان نسبت داده شود که این نسبت دادن از چندین طریق میّسر است؛
از جمله استقراء اقوال آنها مانند مسائل ایمان و صفات که همه آنها در آن متفق بوده و اختلافی نداشته اند. یا اینکه از اکثر آنها نقل شود و مخالفی بر این قول وجود نداشته باشد. اما اگر اختلافی داشته باشند؛ تنها قولی صحیح خواهد بود و جزو منهج آنان است که دلیلی صحیح آن را یاری کند. امام شافعی رحمهالله در این مورد میفرماید: «وَمَنْ أَدْرَكْنَا مِمَّنْ يُرْضَى أَوْ حُكِيَ لَنَا عَنْهُ بِبَلَدِنَا صَارُوا فِيمَا لَمْ يَعْلَمُوا لِرَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - فِيهِ سُنَّةً إلَى قَوْلِهِمْ إنْ اجْتَمَعُوا، أَوْ قَوْلِ بَعْضِهِمْ إنْ تَفَرَّقُوا، وَهَكَذَا نَقُولُ، وَلَمْ نَخْرُجْ عَنْ أَقَاوِيلِهِمْ، وَإِنْ قَالَ أَحَدُهُمْ وَلَمْ يُخَالِفْهُ غَيْرُهُ أَخَذْنَا بِقَوْلِهِ» إعلام الموقعين (1/63)
ترجمه: از کسان صالح و مورد پسندی که خدمت آنان رسیدهایم و یا افرادی که در بلاد ما از آنان حکایت شده (این عقیده و باور آنان بوده) که اگر در مسألهای از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم سنتی پیدا نشود بر اجماع (صحابه) اعتنا میکردند یا اینکه در حین اختلاف؛ قول بعضی از آنان را اخذ میکردند و ترجیح میدادند، ما نیز اینگونه میگوییم (و باور داریم) و از اقوال آنان خارج نمیشویم و اگر یکی از آنان (صحابه) سخنی گفته باشد که مخالفی نداشته باشد؛ قول او را اخذ میکنیم.
از جمله غلطها و اشتباهات در تقریر مذهب سلف:
بسیاری از مردم در نسبت دادن اقوال به مذهب سلف دچار اشتباه میشوند و این اشتباه برمیگردد به حمل اصطلاح "سلف" بر کسانی بعد از آنها که به سبب اسبابی مختلف دچار تغییر و فاصله گرفتن از مذهب سلف شدند.
این اشتباه در نسبت دادن در مفهوم "تأویل و تفویض" بسیار زیاد است. متأخرین در این موارد در مسیری گام برداشتهاند که به کلّی از سلف و مذهب آنها فاصله دارد!
آنان تأویل را به سلف نسبت میدهند در حالی که میان تأویل سلف و مصطلح تأویل میان خلف تفاوتی قائل نیستند!
در حقیقت مذهب سلف تنها با نقل صحیح از طرف شخصی آگاه و خبیر به مذهب و مصطلحات آنان به دست می آید، بنابراین؛ نسبت دادن قولی که سلف به آن تصـریح نکردهاند از دو امر خارج نیست:
اول: اینکه دلیلی از کتاب و سنت بر آن دلالت کند و اصول سلف نیز مقتضی چنین قولی باشد، گرچه به آن و حتی خلاف آن نیز تصریح نکرده باشند، این قول از آنان مقبول است.
دوم: اینکه چنین قولی مخالف با کتاب و سنت و منقولات آنان باشد. در این صورت؛ انتساب چنین قولی به آنان صحیح نبوده و سبب تضلیل امت است از جمله آنها: نسبت "تفویض و تأویل" (آنگونه که نزد متأخرین است) به سلف میباشد. والله الموفق.