شکی نیست که مذهب اشعری در جای جای عالم اسلامی منتشر و وسعت یافته است. تا جایی که به عنوان مذهب اهل سنت و جماعت معرفی شده و میشود! چه بسا شخصی میگوید: اگر مذهب اشاعره چنین است که بیان میشود و دارای چنین اعتقاداتی ست؛ چرا چنین در عالم اسلامی منتشر شده و بسیاری از علمای فقه و حدیث اقرار به آن کردهاند؟!
پاسخ این سوال را از شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله نقل میکنیم:
اول: کثرت حق در سخنان آنها و ظهور آثار نبوی نزدشان
دوم: بروز معتقدات خود با معیارهای عقلی که بعضی از آنها از "صائبه" به ارث برده و بعضی دیگر بدعتهایی است که در اسلام به وجود آوردهاند، و شبهات زیادی که توان مقابله و رد آنها را نداشتند و چنین گمان کردند که تمسک به آثار نبوی از طرف عقلاء و اهل علم امکان پذیر نیست مگر از این روشها.
سوم: ضعف آنها از لحاظ منبع سنت نبوی و استناد به احادیث و به دلیل همین فقر؛ از پاسخ و دفع شبهات با استفاده از این منبع بسیار ناتوان بودند و نمیتوانستند از این طریق هدایت را دریابند.
چهارم: عجز و تفریط واقع در منتسبین به اهل سنت و حدیث. آنها گاهی روایاتی را نقل میکردند که صحت و سقم آن را نمیدانستند و گاهی مانند یک شخص "أمى و بيسواد" عمل میکردند! و از اینکه حقائق امور را با دلالات قرآن و سنت بیان کنند؛ روی گردان بودند. ["مجموع الفتاوی" (12/33)]
مهمترین دلایل انتشار مذهب اشاعره در عالم اسلامی را میتوان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
1. نابودی و تضعیف معتزله همراه با ظهور مذهب اشعری به عنوان یک خصم برای معتزله ["علم الکلام: الأشاعره" (68)]
2. نشأت گرفتن مذهب اشاعره در بغداد و زمان خلافت عباسی، و چنانکه مشهور میباشد همه مردم مخصوصا فقهاء، محدثین و غیره، رو به سوی بغداد میآوردند تا در آنجا روایات را بشنوند یا علم را از اهل آنجا فرا گیرند. زمانی که مذهب اشاعره در بغداد رواج یافت؛ کسانی که از این مذهب علم یاد گرفته بودند؛ آن را به سایر بلاد و مناطق انتقال دادند. بر خلاف مذهب ماتریدی که در زمان اشعری نشأت گرفت اما چون در ماوراء النهر بود؛ انتشار آن مانند انتشار مذهب اشعری رونق نداشت. ["علم الکلام: الأشاعره" (28)]
3. امراء و وزراء با دفاع از مذهب اشعری در نشر این مذهب نقش بسیاری داشتند، ازجمله:
أ- نظام الملکِ وزیر که وزارت سلاطین سلجوقی را به مدت سی سال بر عهده گرفت، زمانی که سلجوقیان بر بغداد استولی یافتند و در سال 447 بر آن حکم رانی کردند؛ دیری نگذشت که فتنه "بساسیری" روی داد. بساسیری یکی از فرماندهان ترک آل بویه بود. خلاصه اینکه نظام الملک از تأثیر گذار ترین افراد برای نشر این مذهب بود چنانکه در فتنه باطنیها و اسماعیلیان تأثیر داشت. از مهمترین تأثیرات دیگر او؛ بنا نهادن مدارس نظامیه ای بود که در شهرهای زیادی مانند (بصره، اصفهان، بلخ، هرات، مرو و موصل) تأسیس کرد و بزرگترین و مهمترین آن؛ مدرسه نظامیه نیشابور و بغداد بود. که هر دو آن را وقف شوافع کرده بود!
] میتوانید به کتاب خود او " سير الملوك " یا "سیاست نامه" رجوع کنید. سیر الملوک (ص 234 به بعد)، "الکامل"(940/9) فتنه بساسیری را در آن مطالعه کنید. " تاریخ الغارقی" (ص 152)، تاریخ دولة سلجوقی (ص 16-20)، زبدة التواریخ حسینی (ص 59-63)، سیاسة الفاطمیین الخارجیة (ص 179). المنتظم (66/9)، تاریخ الفکر الفلسفی (ص 213)[
نظام الملک بسیار صوفیه، قشیری، جوینی و سایر بزرگان اشاعره را گرامی میداشت. این افراد نیز در چنین مدارسی شروع به تدریس اصول عقیدتی اشعری نمودند. و بدین صورت؛ نقشی بسیار بزرگ در انتشار این فکر و مذهب داشتند. ["المنتظم" (9/65) و "طبقات السبکی" (4/316)]
ابن جوزي از ابن عقيل نقل كرده است كه: «ثم جاءت الدولة النظام، فعظم الأشعرية»؛ یعنی: با آمدن دولت نظام الملك، مذهب اشعري عظمت يافت. ["المنتظم" (17/25)]
ب- ابوعبداﷲ محمد بن عبداﷲ بن تومرت معروف به ابن تومرت. (متوفی: 524 ه). او یکی از افرادی بود که نقش بسزایی در دعوت به مذهب اشعری داشت. ["المواعظ والاعتبار به ذکر الخطط والآثار" (2/358) و "ظهر الإسلام" ((4/98)]
ابن تومرت، ادعا کرد که او مهدی موعود است! به همین دلیل؛ مردمی را که با او همراه نبوده و مخالف او بودند را تکفیر میکرد. پیروان او بسیار مطیع او بودند به حدی که او را تا حد پرستش نیز میبردند. ["الأنیس المطرب" (ص 176)، "المعجب المراکشي" (ص 254)، "المعجب" (276-277)]
ج- صلاح الدین ایوبی:
افزون بر دولت سلجوقي و غزنوي دولت ايوبي هم كه در رأس آن صلاح الدين ايوبي قرار داشت و نيز دولت موحدين كه مؤسس آن محمد بن تومرت بود، حامي مذهب اشعري بودند و به انتشار آن در سرزمینهای تحت حكومت خود پرداختند. مقريزي در اين باره مینگارد: «وحفظ صلاح الدين في صباه عقيدة ألفها له قطب الدين أبو المعالي مسعود بن محمد بن مسعود النيسابوريّ، وصار يحفظها صغار أولاده، فلذلك عقدوا الخناصر وشدّوا البنان على مذهب الأشعريّ، وحملوا في أيام دولتهم كافة الناس على التزامه، فتمادى الحال على ذلك جميع أيام الملوك من بني أيوب، ثم في أيام مواليهم الملوك من الأتراك واتفق مع ذلك توجه أبي عبد الله محمد بن تومرت أحد رجالات المغرب إلى العراق... وغلب على ممالك المغرب هو وأولاده من بعد مدّة سنين، وتسموا بالموحدين، فلذلك صارت دولة الموحدين ببلاد المغرب تستبيح دماء من خالف عقيدة ابن تومرت إذ هو عندهم الإمام المعلوم، المهديّ المعصوم، فكم أراقوا بسبب ذلك من دماء خلائق لا يحصيها إلّا الله خالقها سبحانه وتعالى، كما هو معروف في كتب التاريخ، فكان هذا هو السبب في اشتهار مذهب الأشعريّ وانتشاره في أمصار الإسلام، بحيث نسي غيره من المذاهب، وجهل حتى لم يبق اليوم مذهب يخالفه، إلّا أن يكون مذهب الحنابلة أتباع الإمام أبي عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل رضي الله عنه» ["المواعظ والاعتبار به ذکر الخطط والآثار"(4/192)]
ترجمه: صلاح الدين ايوبي كه در زمان كودكي مذهب اشعري را از قطب الدين ابوالمعالي مسعود بن محمد نيشابوري فرا گرفته بود، خاندان خود را بر محافظت اين عقيده وادار كرد و چون در مصر به حكومت رسيد، در انتشار اين مذهب همت گماشت و همه مردم را به التزام به اين مذهب واداشت و اين جريان، در تمام دوران ملوك بني ايوب، ادامه داشت. در همين زمان، عبدالله محمد بن تومرت هم در مغرب تا عراق به نشر اين مذهب پرداخت. بر اثر سيطره و جذبه ابن تومرت، ديگر ملوك موحدين نيز پس از وي همين عقيده را انتشار دادند. وي سپس میگوید: «به همين دليل، دولت موحدين در سرزمینهای مغرب اسلامي خون هر كسي را كه با عقيده ابن تومرت مخالف بود، مباح دانست چرا که تومرت نزد آنها امام منتسب و مهدی معصوم بود. چه بسیار خونها به همین دلیل؛ ریخته شد که تنها خالق آنها سبحانه وتعالی میتواند آنها را به شماره آورد!
و آن گونه كه در تاريخ معروف است، خون بسياري از مردم را به اين سبب ريختند وهمين امر، سبب شهرت مذهب اشعري در شهرهاي اسلامي گرديد، به طوري كه ديگر مذاهب مخالف اشعري بجز مذهب حنابله باقي نماند.
مقريزي میگوید: «وأما العقائد فإن السلطان صلاح الدين حمل الكافة على عقيدة الشيخ أبي الحسن عليّ بن إسماعيل الأشعريّ، تلميذ أبي علي الجبائيّ» ["همان" (4/167)]
ترجمه: سلطان صلاح الدین همه مردم را وادار به قبول عقیده شیخ ابوالحسن اشعری شاگرد ابوعلی جبائی (معتزلی) کرد.
سپس میگوید: «فاستمرّ الحال على عقيدة الأشعريّ بديار مصر وبلاد الشام وأرض الحجاز واليمن وبلاد المغرب أيضا، لإدخال محمد بن تومرت رأي الأشعريّ إليها، حتى أنه صار هذا الاعتقاد بسائر هذه البلاد، بحيث أن من خالفه ضرب عنقه» ["همان" (4/167)، "خبیئة الأکوان" (ص 48)، "ابن تیمیة لأبي زهرة" (ص 15)]
ترجمه: عقيده اشعري به سبب ورود محمد بن تومرت در مصر و بلاد شام، حجاز و يمن و بلاد مغرب استمرار داشت تا اين كه اين عقيده به شهرهاي ديگر اسلامي هم رسيد و چنان شد كه هر كسي مخالف آن بود، نابود میشد.
همانطور که گفتیم؛ قطب الدین مسعود برای صلاح الدین ایوبی رحمه الله درباره عقیده اشعری کتاب نوشت و به او هدیه داد. ["سیره صلاح الدین لإبن شداد" (ص 7)، "طبقات السبکی" (7/297)]
فخر رازی نیز کتاب مشهور خود یعنی «أساس التقدیس» را نگاشت و آن را به ملک محمد ایوب (برادر صلاح الدین) هدیه داد. (که شیخ الإسلام إبن تیمیه کتابی در رد آن نوشتند) اما پسر او (اشرف) به حنابله گرایش داشت و در عقیده؛ مخالف اشاعره بود. او با عز بن عبدالسلام رحمه الله (از اشاعره) مناقشههای طولانی داشت. ["طبقات السبکی" (8/218)، "تاریخ السیاسی والدینی" (ص 298)]
4. از اسباب و علل انتشار مذهب اشعری میتوان این نکته را ذکر کرد که جمهور علمای امت در برهه زمانی بر آن اعتماد کردند و برای نصرت این مذهب بسیار تلاش نمودند. خاصتاً فقهای شافعیه و متأخرین مالکی مذهب. از جمله این بزرگان میتوان به افراد زیر اشاره کرد: باقلانی، ابن فورک، بیهقی، اسفرائینی، شیرازی، جوینی، قشیری، بغدادی، غزالی، فخر رازی، آمدی، العز بن عبدالسلام، بدر الدین ابن جماعه، سبکی و دیگران رحمة الله علیهم.
این افراد تنها اشاعره نبودند بلکه داعی به سوی آن و تألیفاتی در نصرت آن داشتند و طبعا شاگردان زیادی را بر همین مذهب پرورش دادند.
به صورتی که؛ این مذهب توسط "أبي ذر الهروي" به حجاز منتقل شد. ["صون المنطق" (1/122)] و از طریق او به اهل مغرب رسید؛ و همچنین از جمله افرادی که در نشر این مذهب در مغرب میان مالکیها نقش داشت؛ "ابوبکر الأبهری"، "باقلانی و شاگردان او"، "باجی" و " ابن عربی" رحمهم الله بودند. ["نشأة الفکر الفلسفی" (1/284)]
مقريزی نقل میکند که در سال 380 هجری این مذهب در عراق رواج یافت و توسط أبو الحسن عبدالعزيز بن محمد الطبري معروف به "الدمل" به شام منتقل شد. ["المواعظ والاعتبار" (358/2) و"تبيين كذب المفتري" (ص 195)، ابن عساکر میگوید: "كَانَ من أَعْيَان أَصْحَاب أَبِي الْحسن وَمِمَّنْ تخرج بِهِ وَخرج إِلَى الشَّام وَنشر بهَا مذْهبه"]
در عصور متأخر نیز میتوان دانشگاه الأزهر را نام برد که نقش مهمی در رواج و انتشار این مذهب داشت
مواردی که ذکر شد؛ از مهمترین اسباب و دلایل انتشار، نفوذ و رواج مذهب اشعری در جهان هستند.
گرچه عامه غالب مردم مؤمن به دین اسلام و عقیده صحیح آن بودند و طریقه و منهج سلف این امت را گرامی میداشتند چرا که طُرُق کلامی و قضایای عقلی اهل کلام را نمیشناختند و به این سفسطههای به دور از دین؛ علاقه ای نداشتند. ["موقف ابن تیمیه من الاشاعره" (2/497)]