اصول فقه

تعریف برخی از اصطلاحات علم اصول

تعریف علم:علم، اعمّ از فقه است و موارد و مصادیق متعددی را شامل می‌شود؛ مثل تفسیر، حدیث، توحید، طب، فقه و...

می­توان علم را چنین تعریف کرد: «معرفتِ معلوم است همان‌گونه که هست». یعنی شناخت معلوم به‌صورت صحیح و تصور آن، وفقِ حقیقت و واقعیتی که بر آن است. بر این اساس اگر چیزی را تصور کنی مطابق با حقیقتی که بر آن است، آنچه برای تو حاصل می‌شود را علم گویند.

اقسام علم:علم بر دو قسم است: علم ضروری و علم نظری یا کسبی

علم ضروری: آن است که از طریق نظر و استدلال، واقع نمی‌شود.مراد از این قسم آن است که انسان در هر صورت، ناچار به تصدیق آن است و امکان انکار آن، برای او وجود ندارد. برای مثال وقتی کسی را مقابل چشمانت می‌بینی و می‌دانی که او، فلان شخص است، این علم ضروری و غیرقابل‌انکار است.

علم ضروری یا با حواس پنج‌گانه، حاصل می‌شود (مانند مثال فوق) یا با تواتر؛ مانند علم به وجود شهری به نام «مکه».

علم مکتسب: آن است که مبتنی بر نظر و استدلال است.این علم  به تأمل و استدلال نیاز دارد و انسان، مستقیماً نمی‌تواند آن را کسب کند. مانند معرفت بسیاری از احکام فقه که نیازمندِ نظر و استدلال است.

تعریف جهل: تصور شیء است، برخلاف آنچه هست.

تعریف نظر: تفکّر در منظور فیه (آنچه موردنظر است) می­باشد.

تعریف استدلال: مراد از استدلال، طلب دلیل است. معنای دیگر آن، نصب و اقامه‌ی دلیل است.

تعریف دلیل:  آن است که به‌سوی مطلوب، راهنمایی می‌کند..

تعریف ظن:جایز بودن دو امر، که یکی از آن‌ها ظاهرتر از دیگری است.

تعریف شک:جایز بودن دو امر، به نحوی که هیچ‌کدام از آن‌ها بر دیگری، برتری نداشته باشد.

 

تبیین معنای «ظن» و «شک»:

اگر ما دو امر داشته باشیم که هر دو جایز و ممکن است، اما یکی از آن‌ها از دیگری ظاهرتر باشد، ادراک ما نسبت به این امر اظهَر را ظن گویند. اما شک زمانی است که دو امر، موجود هستند اما هیچ قرینه‌ای وجود ندارد که بر اساسِ آن انسان، احتمال راجح بودن یکی از طرفین را بدهد، بلکه احتمالات مساوی هستند.

تعریف اصول فقه: طُرُق اجمالی فقه و کیفیت استدلال به این طرق است.

این تعریف برای ما مشخص می‌کند که قایلین به آن در حقیقت، اصول فقه را عبارت از دو امر می‌دانند:

1-راه‌های موصِله و رساننده به فقه، به شیوه‌ی اجمال.

قایلین به این تعریف مانند دیگر اصولیان در تعریف اصول فقه، لفظ «دلائل» یا «ادله» را نیاوردند، بلکه به‌جای آن از واژه «طرق» استفاده کردند. دلیل، این است که تا تعریف، هم دلیل قطعی و هم دلیل ظنی (قیاس و موارد پایین‌تر از آن) را شامل گردد؛ زیرا برخی از اصولیان، دلیل ظنی را دلیل نمی‌گویند، بلکه آن را «اَماره» می‌دانند و از آن با لفظ «طریق» هم تعبیر می‌کنند. (مراد از اماره، علامت است که به‌صورت ظنی بر حکم دلالت می‌کند). یعنی آن‌ها در حقیقت تنها قرآن، سنت و اجماع را دلیل می‌دانند؛ البته برخی از آن‌ها، قیاس را هم افزوده‌اند. حتی برخی از اصولیان گفته‌اند: دلیل، فقط کتاب و سنت است و ماعدای آن، طرق فقه و امارات است.

 علت این‌که در تعریف، قید «اجمالی» آورده شد این است که طرق تفصیلی فقه، خارج گردد؛ زیرا این موضوع، خارج از مباحث اصول فقه است؛ چه آنکه اصول فقه به کتاب (قرآن) می‌نگرد، از حیث این‌که دلیل است و برای مثال می‌گوید: «کتاب، قوی‌ترین و مهم‌ترین ادله است» و در مورد سنت می‌گوید: «سنت، حجت است». پس اصول، به فلان آیه و فلان حدیث نمی‌نگرد و تفصیلات ادله را مورد بررسی قرار نمی‌دهد.

2- کیفیت استدلال به ادله: یعنی ما چگونه از کتاب و سنت، دلیل بسازیم. این بخش از اصول فقه، راه‌های استنباط از کتاب و سنت و ترتیب ادله را دربرمی گیرد (تعیین مقدّم و مؤخّر به هنگام وجود تعارض ظاهری؛ چه آنکه تعارض حقیقی در نصوص، وجود ندارد).

بسیاری از اصولیان، قید دیگری را به تعریف اصول فقه افزوده‌اند: «حال یا صفات مستدِلّ (مستفید)» ؛ هدف از ذکر این قید، افزودن بحث اجتهاد و تقلید به علم اصول فقه است؛ زیرا مستدِل، همان مجتهد است که در ادله و طرق فقه، می‌نگرد.

 

1512 جار خوێندراوه‌ته‌وه‌
26/09/2018
احزاب اسلامی کردستان عراق اخوان المسلمین انواع آبها اهمیت جایگاه امام جماعت اهمیت طهارت بابەتەکانی ماڵپەڕ بانگ بانگ و قامەت بانگەواز باوەڕ باوەڕ هێنان به‌ فریشته‌كان بنەما عەقائیدییەکان پارێزكاری په‌یوه‌ندی فریشته‌كان به‌ مرۆڤه‌وه‌ پیسی پێناسەی دوعا پەرستن تاریخ تاقیكردنه‌وه‌ تاقیکردنەوە تفسیر سوره الممتحنه ته‌سبیحات تۆبەکردن تەقوا جاهیلییه‌ت جۆر و یاساکانی ئاو جۆره‌كانی هاوبه‌ش دانان جۆرەکانی ئاو چەند توێژینەوەیەک حیكمه‌ت و سووده‌كانی دوعا حیكمه‌ته‌كانی ڕۆژوو حەج و عومرە خانواده خشتەی تاقیکردنەوەکان خودا خولع دموکراسی دنیاخواهی ده‌وڵه‌تی عوسمانی ره‌مه‌زان ڕۆژوو زادی زادی فارسی زانستی شه‌رعی زانكۆی زادی زیکر زەکات سلفیت سنتهای فطری سه‌یید قوتب سوره‌تی (المجادلة) سوننه‌ت سیفات و ئاکارەکانی فریشتە شارستانییه‌ت شەرمکردن شەوی قەدر طاغوت طهارت عبدالقادری ته‌وحیدی غه‌یب فریشته‌ فقه فکر اسلامی فورات قضای حاجت قورئان كتێبه‌كانی خوا کاتی دوعا گیرابوون کردەوەی چاک گومان لەسەر دوعا لە خۆپرسینەوە مامۆستا كرێكار محمد عبدالله دراز مقدسات اسلام مه‌بده‌ء مه‌تنی جه‌زه‌ری مه‌رجه‌كانی گیرا بوونی دوعا مەعازەی کچی عبدالله ناسین ناوه‌ جوانه‌كانی خوای گه‌وره‌ ناوەكانی خوای گەورە ناوەکانی خودا نجاست نووری ڕێ نوێژ هاوبه‌ش دانان هجرت وضو یاد ئادابی دوعا كردن ئادابی قورئان خوێندن یادی خوا ئاسمان ئامادەیی ئامەد ئامادەیی ئامەدی ئیسلامی ئامەد یه‌كتاپه‌رستی ئیسلام یەکتاپەرستی
نشر مطالب با ذکر منبع بلا مانع می‌ّباشد.