عقیده

مصادر دریافت عقیدهٔ صحیح


پیش‌تر به تعریف عقیدهٔ صحیح و اهمیت آن پرداختیم؛ هم اکنون به مسالهٔ بسیار مهمی می‌پردازیم و آن اینکه: این عقیده را از کجا دریافت کنیم؟ و از آن چنین تعبیر نمودیم: «مصادر دریافت عقیدهی صحیح». این مصادر کدام‌اند؟ و دلیل آن‌ها چیست؟

قبل از ذکر مصادر مذکور و دلایل آن‌ها، بر حقیقتی شرعی و قطعی تاکید می‌کنیم؛ اینکه عقیدهٔ صحیح که همان عقیدهٔ توحید است، عقیده‌ای فطری می‌باشد؛ به این معنا که اصل در انسان‌ها این است که همگی بر این عقیده هستند. و از زمانی که الله متعال او را خلق کرده و در زمین ایجاد نموده، این عقیده را در درون خود داشته است؛ الله را می‌شناخته و به توحید و یکتایی او معتقد بوده و به هنگام سختی به او پناه برده و او را دوست داشته است؛ و به این ترتیب آمادگی پذیرفتن حق و انتخاب آن را داشته است؛ دلایل زیادی برای این حقیقت وجود دارد از جمله:

1.الله متعال می‌فرماید: ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ [الروم: 30] «[ای پیامبر،] حقگرایانه و خالصانه به این دین روی آور. [این آیین پاک،] اسلام است که الله فطرت مردم را بر اساس آن سرشته است. هیچ تغییری در آفرینشِ الله نیست. این است [راه راست و] دین استوار؛ ولی بیشتر مردم [حقیقت را] نمی‌دانند».

و مراد از حنیفیت، اسلام و ارکان آن می‌باشد چنانکه ائمه سلف رحمهم الله تفسیر کرده‌اند.

و منظور از فطرت، طبع و سرشت راست و مستقیمی است که انسان‌ها طبق آن آفریده شده‌اند و آمادهٔ پذیرفتن دین حق می‌باشند.

2.بخاری و مسلم از ابوهریره روایت کرده‌اند که رسول الله فرمودند: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ، أَوْ يُنَصِّرَانِهِ، أَوْ يُمَجِّسَانِهِ، كَمَثَلِ البَهِيمَةِ تُنْتَجُ البَهِيمَةَ هَلْ تَرَى فِيهَا جَدْعَاءَ؟!»: «هر نوزادی بر فطرت متولد می‌شود اما این پدر و مادرش هستند که او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می‌کنند، چنانکه چهارپایی نوزادی سالم و بی عیب و نقص به دنیا می‌آورد؛ آیا ديده‌ايد حيوانی گوش بريده بدنيا بيايد؟!.

و در روایت دیگری آمده است: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلَّا يُولَدُ عَلَى الفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ، أَوْ يُمَجِّسَانِهِ، كَمَا تُنْتَجُ البَهِيمَةُ بَهِيمَةً جَمْعَاءَ، هَلْ تُحِسُّونَ فی‌ها مِنْ جَدْعَاءَ؟!»: «هر نوزادی بر فطرت به دنيا می‌آيد. اما والدينش او را يهودی، نصرانی يا مجوسی بار می‌آورند. همانگونه كه نوزادِ حيوان هنگام ولادت، صحيح و سالم است؛ آیا ديده‌ايد حيوانی گوش بريده به دنيا بيايد».

و «الجَمْعَاءَ» یعنی دارای اعضایی کامل و بی‌عیب و نقص؛ اما «الجَدْعَاءَ» به معنای گوش بریده می‌باشد.

سپس ابوهریره  می‌گوید: ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ﴾ [الروم: 30] «[این آیین پاک،] اسلام است که الله فطرت مردم را بر اساس آن سرشته است. هیچ تغییری در آفرینشِ الله نیست. این است [راه راست و] دین استوار». متفق علیه

3.مسلم از ابوهریره با دو لفظ مختلف روایت می‌کند که در این دو روایت تصریح شده: منظور از «الفطرة» دین اسلام است:

الف) «مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا وَهُوَ عَلَى الْمِلَّةِ»: «هیچ نوزادی نیست که متولد شود مگر بر دین اسلام می‌باشد».

ب) «مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا عَلَى هَذِهِ الْمِلَّةِ، حَتَّى يُبَيِّنَ عَنْهُ لِسَانُهُ»: «هیچ نوزادی نیست که متولد شود مگر بر این دین است تا زبانش از جانب وی بیانگر این مهم باشد».

4. از عیاض بن حِمار مجاشعی س روایت است که روزی رسول الله در خطبه‌اش فرمود: «وَإِنِّي خَلَقْتُ عِبَادِي حُنَفَاءَ كُلَّهُمْ، وَإِنَّهُمْ أَتَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ فَاجْتَالَتْهُمْ عَنْ دِينِهِمْ، وَحَرَّمَتْ عَلَيْهِمْ مَا أَحْلَلْتُ لَهُمْ، وَأَمَرَتْهُمْ أَنْ يُشْرِكُوا بِي مَا لَمْ أُنْزِلْ بِهِ سُلْطَانًا»: «من همهی بندگانم را حق گرا و يکتاپرست آفريدم، اما شياطين نزد آن‌ها آمده و آنان را از دين‌شان منحرف نموده و آنچه را بر آنان حلال نمودم، حرام می¬کنند و آنها را دستور می¬دهند تا به من شرک ورزند، امری که برای آن هيچ دليلی نازل نشده است». به روایت مسلم

«حُنَفَاءَ» جمع حنیف به معنای مایل از همه ادیان به سوی فطرت اسلام می‌باشد.

مصادر دریافت

مصدر اول: قرآن کریم

قرآن کریم اسم کلام الله متعال است که بر بنده و رسولش محمد صلی الله علیه وسلم نازل کرده است؛ چنانکه الله متعال در شأن آن می‌فرماید: ﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ۱۹۳ عَلَیٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ۱۹۴ بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ۱۹۵﴾ [الشعراء: 193-195] «روح‌ الامین [= جبرئیل] آن را فرود آورده است. بر قلب تو [نازل کرده است] تا بیم‌دهنده باشی. [قرآن را] به زبان عربی روشن [نازل نمود]».

دلایل

دلایل زیادی بر حجت بودن قرآن و این مساله دلالت دارند که باید عقیده را از قرآن دریافت کنیم؛ از جمله:

1. الله متعال به ما دستور داده تا از آن پیروی کنیم و از غیر آن پیروی نکنیم و ما را از پیرویِ جز آن نهی کرده است؛ چنانکه می‌فرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَۗ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ﴾ [الأعراف: 3] «[ای مردم،] از آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است پیروی کنید و از [دوستان و] کارسازانِ دیگر جز او پیروی نکنید؛ چه اندک پند می‌‌پذیرید».

2. هر آنچه در قرآن است حق و راست است؛ الله متعال می‌فرماید: ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ﴾ [البقرة: 176] «این به خاطر آن است که الله کتاب[های آسمانی] را به¬حق نازل کرده است و کسانی ‌که در آن اختلاف کردند، [از حقیقت] بسیار دورند».

و می‌فرماید: ﴿قُلۡ صَدَقَ ٱللَّهُ﴾ [آل عمران: 95] «[ای پیامبر] بگو: الله راست گفت».

و می‌فرماید: ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا﴾ [النساء: 87] «و کیست که از الله راستگوتر باشد؟».

و فرموده است: ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِیلٗا﴾ [النساء: 122] «و کیست که در گفتار [و وعده‌هایش] از الله راستگوتر باشد؟».

3.قرآن از هرگونه بیهودگی و تحریفی محفوظ و مصون است؛ چنانکه الله متعال می-فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾ [الحجر: 9] «به راستی که ما خود قرآن را نازل کردیم و قطعاً خودمان نیز نگهبان آن [از هرگونه تبدیل و تحریفی] هستیم».

4. داوری است که با تفصیل و بیان همراه است؛ چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡتَغِی حَکَمٗا وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مُفَصَّلٗاۚ وَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ﴾ [الأنعام: 114] «[ای پیامبر به مشرکان بگو:] آیا [سزاست که برای قضاوت درباره‌ی اختلاف من و شما] داورى جز الله بجویم؟ و حال آنکه اوست ذاتی كه این كتاب را به تفصیل به سوى شما نازل كرده است؛ و کسانی كه كتاب [آسمانى‌] به ایشان داده‌ایم مى‌دانند كه آن [قرآن] از جانب پروردگارت به حق نازل شده است؛ پس هرگز از تردیدكنندگان نباش».

5. جدا کنندهٔ حق و باطل از هم می‌باشد؛ چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَیٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا﴾ [الفرقان: 1] «پربرکت [و بزرگوار] است ذاتی‌ که قرآن را [که جداکننده¬ی حق و باطل است] بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده‌ی جهانیان باشد».

و فرقان همان قرآن است چون الله متعال به وسیلهٔ قرآن حق و باطل را از هم جدا می‌کند.

6. الله متعال امر نموده تا به وقت نزاع و اختلاف، قضاوت و داوری را به قرآن بسپاریم؛ چنانکه می‌فرماید: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَی ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا﴾ [النساء: 59] «و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به [کتاب] الله و [احادیث صحیح] پیامبر بازگردانید. اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، [یقین داشته باشید که] این [بازگشت به قرآن و سنت، برای¬تان] بهتر و خوش‌فرجام‌تر است».

و می‌فرماید: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِیهِ مِن شَیۡءٖ فَحُکۡمُهُۥٓ إِلَی ٱللَّهِ﴾ [الشوری: 10] «[بگو: ای مردم] هر اختلافى بین شماست، داورى‌اش با الله است».

7. قرآن سخن قاطعی است که حق و باطل را از هم جدا می‌کند؛ و باطل و بیهوده در آن راه ندارد؛ چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلٞ فَصۡلٞ۱۳ وَمَا هُوَ بِٱلۡهَزۡلِ۱۴﴾ [الطارق: 13-14] «بی‌گمان، این قرآن سخن جداکننده¬ی حق از باطل است و [سخنِ] هزل و بیهوده نیست».

سنت صحیح نبوی دومین مصدر دریافت عقیدهٔ صحیح

سنت صحیح پیامبر عبارت است از آنچه با سند صحیح از رسول الله ثابت شده است؛ و شامل اقوال یا افعال یا تقریراتی می‌شود که از ایشان نقل گردیده است.

دلایل: دلایل زیادی بر حجت بودن سنت نبوی و این مساله دلالت دارند که باید عقیده را از آن دریافت کنیم؛ از جمله:

1.الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَیٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَیٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾ [الحشر: 7] «و آنچه رسول الله به شما داد، بگیرید و از آنچه شما را از آن نهی کرد دست بردارید».

2. الله متعال می‌فرماید: ﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾ [الأنفال: 1] «و اگر ایمان دارید، از الله و پیامبرش اطاعت کنید».

3. و می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ﴾ [النحل: 44] «و [ما این] قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه برای¬شان نازل شده، روشن سازی؛ باشد که [در مفاهیمش] بیندیشند».

4.از ابورافع س روایت است که رسول الله ح فرمودند: «لَا أَعْرِفَنَّ الرَّجُلَ يَأْتِيهِ الْأَمْرُ مِنْ أَمْرِي، إِمَّا أَمَرْتُ بِهِ أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ، فَيَقُولُ: مَا نَدْرِي مَا هَذَا؟! عِنْدَنَا كتاب الله ليس هذا فيه»: «هیچیک از شما چنین نباشد که فرمانی از فرمان‌های من به او برسد – چه موردی باشد که به آن امر کرده باشم یا از آن نهی کرده باشم – و بگوید: نمی‌دانیم این چیست؟! ما کتاب الله را در اختیار داریم که این مساله در آن نیست». این روایت را ابوداود و ترمذی و ابن ماجه تخریج کرده‌اند و ابن حبان آن را صحیح دانسته است.

5. از مقدام بن مَعْدی کَرْب کِنْدی س روایت است که رسول الله فرمودند: «أَلَا إِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ، أَلَا إِنِّي أُوتِيتُ الْقُرْآنَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ»: «بدانید و آگاه باشید که به من قرآن و مانند آن داده شده است؛ بدانید و آگاه باشید که به من قرآن و مانند آن داده شده است». به روایت احمد؛ و ارناووط آن را صحیح دانسته است.

و مراد از «مِثْلَهُ مَعَهُ» سنت می باشد.

6. عرباض بن ساریه س روایت می‌کند که رسول الله فرمودند: «فَعَلَيْكُمْ بسُنَّتي، وَسُنَّةِ الْخُلُفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّين مِنْ بَعْدِي، تَمَسَّكُوا بِهَا، وَعضُّوا عَلَيْهَا بالنَّواجِذ»: «پس سنت من و سنت خلفای راشد و هدايت يافته‌ی بعد از من را بر خود لازم بگيريد و با چنگ و دندان (يعنی سخت) به سنت من و خلفای راشدين تمسک جوييد». به روایت احمد و ترمذی؛ و ترمذی آن را صحیح دانسته است.

7. اجماع نیز بر حجیت سنت دلالت دارد چنانکه امام شافعی رحمه الله می‌گوید: «هیچیک از صحابه و تابعین را سراغ ندارم که خبری از رسول الله ح به او داده شده مگر اینکه آن را پذیرفته و به آن عمل کرده است و آن را به عنوان سنت ثابت دانسته است».

اجماع سلف صالح رحمه الله سومین مصدر دریافت عقیدهٔ صحیح

"السلف" از نظر لغوی به معنای گروهی است که پیش‌تر بوده‌اند؛ گفته می‌شود: «سَلَفَ و یَسْلُف» یعنی گذشت؛ و «سَلَفُ الانسان» به معنای پدران او می‌باشد.

سلف صالح اسامی مختلفی دارند از جمله:

-           اهل سنت و جماعت

به دلیل تمسک به سنت نبوی اهل سنت نامیده شدند؛ و از این جهت "جماعت" نامیده شدند چون بر پیروی از سنت پیامبر و آنچه در مورد آن اجماع شده اتفاق کرده‌اند.

-فرقهٔ ناجیه یا نجات یافته

به دلیل نجات یافتن آن‌ها از آتش دوزخ یا از فتنه‌ها به سبب تمسک به سنت نبوی، چنین نامیده شدند؛ چنانکه در حدیث معاویه بن ابوسفیان س آمده که رسول الله ح فرمودند: «إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابَيْنِ افْتَرَقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً، وَإِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً - يَعْنِي: الْأَهْوَاءَ -، كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً، وَهِيَ الْجَمَاعَةُ»: «اهل کتاب [یهود و نصاری] در دین¬شان به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند؛ و این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که همگی در آتش هستند مگر یک گروه؛ و آن جماعت است». به روایت احمد و ترمذی؛ و آلبانی آن را حسن دانسته است.

-فرقهٔ منصوره

چون تا برپایی قیامت منصور بوده و یاری می‌شوند؛ چنانکه رسول الله ح فرمودند: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي مَنْصُورِينَ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ»: «همواره گروهی از امتم یاری می¬شوند و تا قیامت بر پا شود کسانی که یاری¬شان را ترک می¬کنند ضرری به آنها نمی¬رسانند». به روایت احمد و ترمذی؛ و ترمذی آن را صحیح دانسته است.

دلایلی چند مبنی بر حجت بودن اجماع جهت مراجعه برای دریافت عقیده از آن

1.الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَیٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّیٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا﴾ [النساء: 115] «و هرکس ‌پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وامی‌گذاریم و به دوزخ می‌کشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است».

2. عرباض بن ساریه روایت می‌کند که رسول الله فرمودند: «فَعَلَيْكُمْ بسُنَّتي، وَسُنَّةِ الْخُلُفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّين مِنْ بَعْدِي، تَمَسَّكُوا بِهَا، وَعضُّوا عَلَيْهَا بالنَّواجِذ»: «پس سنت من و سنت خلفای راشد و هدايت يافته¬ی بعد از من را بر خود لازم بگيريد و با چنگ و دندان (يعنی سخت) به سنت من و خلفای راشدين تمسک جوييد».

3. از ابن عمر روایت است که رسول الله فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْمَعُ أُمَّتِي - أَوْ قَالَ: أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - عَلَى ضَلَالَةٍ، وَيَدُ اللَّهِ مَعَ الجَمَاعَةِ»: «الله امتم - یا فرمود: امت محمد – را بر ضلالت و گمراهی جمع نمی‌کند و دست الله همراه جماعت است». به روایت ترمذی؛ و آلبانی آن را صحیح دانسته است.

{در این حدیث مراد اجماع علما می‌باشد و منظور از امت، امت اجابت اس}.

نکته:

عقل می‌تواند برخی از مقررات علم عقیده را درک کند؛ مثل اینکه الله وجود دارد، یکتاست، زنده است، نسبت به مخلوقات عالم است، قادر و تواناست، حکیم است و مستحق عبادت شدن به تنهایی می‌باشد و ... اما نمی‌تواند در معرفت و شناخت مستقل باشد و تفاصیل این علم را درک نماید؛ چون تفاصیل این علم تنها از طریق نقل کتاب و سنت میسر می‌باشد.

و اگر تعارضی بین نقلِ ثابتِ صحیح و عقل صریح احساس شده و به نظر برسد، به دو دلیل مقدم نمودن نقل واجب است:

1.نقل ثابت است و عقل متغیر

2.نقل معصوم است و عقل چنین نیست.

-منظور از نقل صحیح، قرآن کریم و سنت ثابت از رسول الله می‌باشد.

-و منظور از عقل صریح، عقل سالم از انحراف و شبهه است.

ابن تیمیه رحمه الله می‌گوید: «آنچه با صریح عقل دانسته می‌شود هرگز با شریعت در تعارض نیست، بلکه منقول صحیح فقط با معقول صریح تعارض ندارد. این مساله را در عموم اختلافات مردم بررسی نمودم، به این نتیجه رسیدم که آنچه با نصوص صحیحِ صریح مخالف است، شبهات فاسد می¬باشد که بطلان آنها با عقل دانسته می¬شود». درء تعارض العقل والنقل (1/ 147)

بنابراین مصادر دریافت عقیدهٔ صحیح عبارت‌اند از:

-کتاب الله

-سنت نبوی

-اجماع سلف

 

1662 جار خوێندراوه‌ته‌وه‌
02/03/2020
احزاب اسلامی کردستان عراق اخوان المسلمین انواع آبها اهمیت جایگاه امام جماعت اهمیت طهارت بابەتەکانی ماڵپەڕ بانگ بانگ و قامەت بانگەواز باوەڕ باوەڕ هێنان به‌ فریشته‌كان بنەما عەقائیدییەکان پارێزكاری په‌یوه‌ندی فریشته‌كان به‌ مرۆڤه‌وه‌ پیسی پێناسەی دوعا پەرستن تاریخ تاقیكردنه‌وه‌ تاقیکردنەوە تفسیر سوره الممتحنه ته‌سبیحات تۆبەکردن تەقوا جاهیلییه‌ت جۆر و یاساکانی ئاو جۆره‌كانی هاوبه‌ش دانان جۆرەکانی ئاو چەند توێژینەوەیەک حیكمه‌ت و سووده‌كانی دوعا حیكمه‌ته‌كانی ڕۆژوو حەج و عومرە خانواده خشتەی تاقیکردنەوەکان خودا خولع دموکراسی دنیاخواهی ده‌وڵه‌تی عوسمانی ره‌مه‌زان ڕۆژوو زادی زادی فارسی زانستی شه‌رعی زانكۆی زادی زیکر زەکات سلفیت سنتهای فطری سه‌یید قوتب سوره‌تی (المجادلة) سوننه‌ت سیفات و ئاکارەکانی فریشتە شارستانییه‌ت شەرمکردن شەوی قەدر طاغوت طهارت عبدالقادری ته‌وحیدی غه‌یب فریشته‌ فقه فکر اسلامی فورات قضای حاجت قورئان كتێبه‌كانی خوا کاتی دوعا گیرابوون کردەوەی چاک گومان لەسەر دوعا لە خۆپرسینەوە مامۆستا كرێكار محمد عبدالله دراز مقدسات اسلام مه‌بده‌ء مه‌تنی جه‌زه‌ری مه‌رجه‌كانی گیرا بوونی دوعا مەعازەی کچی عبدالله ناسین ناوه‌ جوانه‌كانی خوای گه‌وره‌ ناوەكانی خوای گەورە ناوەکانی خودا نجاست نووری ڕێ نوێژ هاوبه‌ش دانان هجرت وضو یاد ئادابی دوعا كردن ئادابی قورئان خوێندن یادی خوا ئاسمان ئامادەیی ئامەد ئامادەیی ئامەدی ئیسلامی ئامەد یه‌كتاپه‌رستی ئیسلام یەکتاپەرستی
نشر مطالب با ذکر منبع بلا مانع می‌ّباشد.