توحید دو رکن اساسی دارد: نفی و اثبات؛ و جز با این دو وجود نخواهد داشت. و نصوص کتاب و سنت در مورد توحید پیرامون این دو رکن میباشند.
شنقیطی میگوید: «لااله الاالله مرکب از نفی و اثبات است.
معنای نفی در آن، نفی انواع عبادات - هر عبادتی که باشد - از همهی انواع معبودات - هر معبودی که باشد - غیر از الله.
و معنای اثبات در آن، یکتا و بیهمتا دانستن الله متعال در انواع عبادات با وجود اخلاص به همان روشی که توسط پیامبرانش تشریع نموده است».
بنابراین هرکس به اثبات استحقاق الله متعال برای عبادت اکتفا کند بدون اینکه به صورت قطعی معتقد به بطلان الوهیت سایر معبودان و باطل شمردن آنها باشد، درواقع کلمهی توحیدی را محقق نکرده که نجاتِ در روز قیامت منوط به آن میباشد.
و همچنین هرکس الوهیت را به صورت مطلق نفی کند – و این تعطیل محض میباشد – توحید را محقق نکرده است، بلکه باید نفی و اثبات هر دو با هم و در کنار هم باشند.
و هرکس شناختی در مورد زبان عربی داشته باشد، میداند که اسلوب موجود در کلمهی توحید (لااله الاالله) دربردارندهی نفی و اثبات بوده و هر دو را با هم میطلبد.
چنانکه نصوص شرعی همین معنا را بیان میکنند؛ الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36] «یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت دوری کنید».
اثبات در این کلام الهی عبارت است از: «ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ»
و نفی در آیهی مذکور عبارت است از: «وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ».
همچنین الله متعال میفرماید: ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗا﴾ [النساء: 36] «و الله را عبادت کنید و چیزی را با او شریک نگردانید». در این آیه الله متعال به عبادتش امر نموده و از عبادت برای غیر او نهی میکند؛ و به این ترتیب میان نفی و اثبات جمع مینماید.
و الله متعال میفرماید: ﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ﴾ [هود: 26] «جز الله را عبادت نکنید». در این آیه از عبادت غیرالله نهی شده و تنها به عبادت الله امر شده که شریکی ندارد.
و ابراهیم علیه السلام میفرماید: ﴿إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ٢٧﴾ [الزخرف: 26-27] «از آنچه شما عبادت میکنید، بیزارم؛ مگر از كسى كه مرا آفریده است كه او هدایتم خواهد كرد». و در این آیه نفی و اثبات مشهود است؛ «بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ» نفی مطلق عبادت است و «إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي» اثبات عبادت برای الله متعال است.
بنابراین کسی که میخواهد توحید را محقق نماید، باید بین دو رکن نفی و اثبات جمع کند.
نفی معبودان باطل و اثبات عبودیت و بندگی برای کسی که مستحق آن است که تنها و تنها الله متعال میباشد.
همچنین باید متوجه بود که معنای نفی، کفر به طاغوت و معنای اثبات، ایمان به الله میباشد.
الله متعال میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾ [البقرة: 256] «پس هرکس به طاغوت کفر بورزد و به الله ایمان بیاورد، قطعاً به محكمترین دستاویز چنگ زده است». و «ٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ» همان کلمهی توحید لااله الاالله میباشد.
و الله متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36] «یقیناً ما در هر امتی، پیامبری را [با این پیام] برانگیختیم که: الله یکتا را عبادت کنید و از طاغوت دوری کنید». بنابراین ایمان به الله متوقف به کفر ورزیدن به طاغوت میباشد.
آزادی عقیده
آزادی مذهبی یا آزادی عقیده حامی آزادی فرد به طور کلی یا آزادی گروهی از مردم در اظهار دین شان یا معتقداتشان یا شعایر دینیشان میباشد، فرقی نمیکند این کار را با آموزش انجام دهند یا تمرین یا گردهمایی؛ همچنین اصطلاح مذکور شامل آزادی تغییر دین یا عدم پیروی از هیچ دینی میشود.
با بیان دو رکن توحید به روشنی خطر آزادی عقیده عیان شد. چون در قانون آزادی عقیده، کفر به طاغوت جایگاهی ندارد بلکه هر معبودی جز الله مورد تایید میباشد.
آزادی مذکور به هرکس این حق را می-دهد که هرچه خواست عبادت کند؛ و دیگران را از اعتراض به او یا رد باطلی که آن را دنبال میکند، باز میدارد.
تردیدی نیست که این مساله با عقیدهی توحید در تضاد است؛ توحیدی که مهمترین ارکان آن عبادت الله متعال به تنهایی و کفر ورزیدن به هر چیزی و کسی است که به جای الله عبادت میشود که همان کفر به طاغوت است؛ و اقتضای آن اعلان برائت موحد از کفر و کافران است؛ و این همان حق مبین و آشکار است.