تفسیر آیات انتهایی سوره بقره
فضیلت این آیات: عَنِ ابْنِ عبَّاسٍ رضِي اللَّه عنْهُما قَالَ: بيْنَما جِبْرِيلُ عليهِ السَّلام قاعِدٌ عِندَ النَّبِيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم سَمِعَ نَقِيضًا مِنْ فَوْقِهِ، فَرَفَعَ رَأْسَه فَقَالَ: هذا باب مِنَ السَّمَاءِ فُتِحَ اليَوْمَ ولَمْ يُفْتَح قَطُّ إِلاَّ اليَوْمَ، فَنَزَلَ مِنه مَلكٌ فقالَ: هذا مَلَكٌ نَزَلَ إِلى الأَرْضِ لم يَنْزِلْ قَطُّ إِلاَّ اليَوْمَ فَسَلَّمَ وقال: أَبشِرْ بِنورَينِ أُوتِيتَهُمَا، لَمْ يُؤْتَهُمَا نَبِيٌّ قَبلَكَ: فَاتحةِ الكتاب، وخَواتِيم سُورَةِ البَقَرةِ، لَن تَقرأَ بحرْفٍ منها إِلاَّ أُعْطِيتَه» رواه مسلم.
از ابن عباس ـ - رضي الله عنهما - ـ روايت شده است که گفت: جبرئيل - عليه السلام - نزد پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - نشسته بود، صدايي از جانب بالا شنيد، سرش را بلند کرد و گفت: «اين (صداي) دري از آسمان است که امروز باز شد و جز امروز، هرگز باز نشده است و فرشته اي از آن نازل شد»، سپس گفت: «اين فرشته اي است که به زمين فرود آمده است و هرگز جز امروز فرود نيامده است»، پس سلام کرد و گفت: مژدگاني بده بر دو نور که به تو داده شده اند و پيش از تو به هيچ پيامبري داده نشده اند: فاتحه الکتاب و آيات آخر سوره ي بقره که هرگز حرفي از آنها را قرائت نمي کني، جز اين که (چيزي که در آن به دعا طلب شده) از طرف خداوند به تو (و امت تو) عطا مي شود.
فضلیت عمل به آن: عن أَبي مسعودٍ البدْرِيِّ رضيَ اللَّه عنهُ عن النبيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: «منْ قَرَأَ بالآيتَيْنِ مِنْ آخِرِ سُورةِ البقَرةِ فِي لَيْلَةٍ كَفَتَاهُ» متفقٌ عليه.
از ابو مسعود بدري رضي الله عنه روايت است که: پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: کسيکه دو آيهء اخير سورهء بقره را در يکشب بخواند، او را بسنده است.
عن أبی ذر رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «أعطیت خواتیم سورة البقرة من کنز تحت العرش، لم یعطهنّ نبیّ قبلی» احمد این حدیث را روایت کرده و البانی آن را صحیح می داند.
از ابو ذر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آیات پایانی سوره بقره از دفینه ای زیر عرش به من عطا شده، که به هیچ پیامبر قبل از من داده نشده است.
مهمترين فوائد اين آيات:
1- وجوب افراد الله متعال در الوهیت و عبادت.
2- عموم علم الله متعال بر هر هر چیزی.
3- اثبات محاسبه عبد.
4- از صفات مؤمنین سمع و طاعت است.
مهمترین موضوعات این آیات:
1- بیان وسعت و عظمت ملک الله سبحانه و تعالی.
2- علم الله متعال به سر و نهان.
3- بیان مواردی که مؤمنین باید بر آن ملتزم باشند.
4- وسعت رحمت الله متعال به امت محمد صلی الله علیه و سلم.
آیات پایانی سوره بقره:
«لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»
سبب نزول:
عن أَبِي هريرة رضي اللَّه عنه، قال: لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى رسولِ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: {للَّهِ ما في السَّمواتِ وَمَا فِي الأرض وإن تبدوا مافِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفوهُ يُحاسبْكُمْ بِهِ اللَّه} الآية [البقرة 283] اشْتَدَّ ذلكَ عَلَى أَصْحابِ رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، فأَتوْا رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، ثُمَّ برَكُوا عَلَى الرُّكَب فَقالُوا: أَيْ رسولَ اللَّه كُلِّفَنَا مِنَ الأَعمالِ مَا نُطِيقُ: الصَّلاَةَ وَالْجِهادَ وَالصِّيام وَالصَّدقةَ، وَقَدَ أُنْزلتْ عليْكَ هَذِهِ الآيَةُ وَلا نُطِيقُهَا. قالَ رسولُ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: «أَتُريدُونَ أَنْ تَقُولوا كَمَا قَالَ أَهْلُ الْكِتابَين مِنْ قَبْلكُمْ: سَمِعْنَا وَعصينَا؟ بَلْ قُولوا: سمِعْنا وَأَطَعْنَا غُفْرانَك رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمصِيرُ» فَلَمَّا اقْتَرَأَهَا الْقَومُ، وَذَلقَتْ بِهَا أَلْسِنتهُمْ، أَنَزلَ اللَّه تَعَالَى في إِثْرهَا: {آمنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِليْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤمِنونَ كُلٌّ آمنَ بِاللَّه وَملائِكَتِهِ وكُتبِه وَرُسُلهِ لا نُفرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلهِ وَقالوا سمعْنَا وَأَطعْنا غُفْرَانكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصيرُ} فَلَمَّا فعَلُوا ذلك نَسَخَهَا اللَّه تَعَالَى، فَأَنْزَلَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: {لا يُكلِّفُ اللَّه نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبتْ، رَبَّنَا لا تُؤاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَو أَخْطَأْنَا} قَالَ: نَعَمْ {رَبَّنَا وَلا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً كَمَا حمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا} قَالَ: نعَمْ {رَبَّنَا ولا تُحَمِّلْنَا مَالا طَاقَةَ لَنَا بِهِ} قَالَ: نَعَمْ {واعْفُ عَنَّا واغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْت مَوْلانَا فانْصُرنَا عَلَى الْقَومِ الْكَافِرينَ} قَالَ: نعَمْ. رواه مسلم.
از ابوهريره - رضي الله عنه - روايت شده است که گفت: وقتي اين آيه نازل شد:
{لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ} (البقره / 284)
«آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست و اگر آنچه را که در درون داريد، آشکار يا پنهان کنيد، خداوند شما را بر آن محاسبه مي کند». بر اصحاب رسول گران آمد؛ پس نزد پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - آمدند و بر زانو نشسته، گفتند: اي رسول خدا! اعمالي بر ما تکليف شده که طاقت آن را داريم: نماز، جهاد، روزه و زکات و اينک آيه اي بر تو نازل شده است که ما تاب آن را نداريم، پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمودند: «آيا شما هم مي خواهيد همان سخني را بگوييد که اهل تورات و انجيل گفتند: «شنيديم و در انجام دادن آن سرپيچي کرديم»، نه، بلکه شما بگوييد: «سمعْنَا وَأَطعْنا غُفْرَانكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصيرُ»: «شنيديم و اطاعت کرديم و مغفرت تو را انتظار داريم و بازگشت به سوي توست». وقتي که اصحاب آن را قرائت کردند و زبانشان خاشعانه بدان گويا شد، خداوند در پي آن، اين آيه را نازل فرمود:
{آَمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آَمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَد مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ} (البقره / 285)
«پيامبر به انچه از طرف پروردگارش بر او نازل شده است، ايمان آورده است و مؤمنان (نيز) به آن ايمان آورده اند؛ همه ي (آنها) به خداوند، فرشتگان او، کتاب هاي او و پيامبرانش ايمان آورده اند و (مي گويند): ميان هيچ يک از پيامبران او، فرقي نمي گذاريم و مي گويند: «پروردگارا! شنيديم و اطاعت کرديم و مغفرت تو را انتظار داريم و بازگشت به سوي توست».
وقتي که چنين کردند، خداوند آيه ي قبل را نسخ نمود و اين آيه را نازل فرمود: {لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ} (البقره / 286)
«خداوند بر هيچ کس جز به اندازه ي توانايي اش تکليف نمي کند، هر کسي هر کار (نيکي) انجام دهد، براي خود انجام داده و هر کار (بدي) انجام دهد، به زيان خود اوست؛ پروردگارا! اگر فراموش کرديم يا به خطا رفتيم، ما را مؤاخذه و بازخواست نکن! پروردگارا! بار سنگين (وظايف طاقت فرسا) را براي ما نگذار، چنان که (به خاطر گناه و طغيان) بر امت هاي قبل از ما گذاشتي، پروردگار ما! آنچه را که توان آن را نداريم، بر ما تحميل مکن، از ما درگذر و عفو کن و بيامرز، بر ما رحم کن؛ تو ياور و سرور ما هستي، پس ما را بر گروه کافران پيروز گردان».
وقتي که اين آيه نازل مي شد، پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - در پايان هر جمله ي دعايي آن، مي فرمود: «بله».
تفسیر آیات
«لله ما فی السماوات و ما فی الأرض» یعنی: ملک تمامی آسمان ها و زمین چه کوچک و چه بزرگ همگی به الله متعال تعلق دارد، تدبیر همگی آن ها بدو باز می گردد، تغییر آنها به دست اوست، و هیچ چیزی از او مخفی نمی ماند؛ زیرا اوست مدبر و مالک و تغییر دهنده.
«و إن تبدوا ما فی أنفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله» در تفسیر این آیه نزاعی بزرگ میان مفسرین رخ داده است، و پیشتر گذشت که وقتی این آیه نازل شد بر صحابه گران آمد، و از آن و از محاسبه اعمال ریز و درشت توسط الله متعال به شدت ترسیدند حتی از سخن نهانی و حدیث نفس هم هراسناک بودند. از آنجا بود که الله متعال در ادامه آیه فرمود: «لا یکلف الله نفساً إلا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت» پس حدیث نفس برای ایشان جایز شد اما مؤاخذه توسط اعمال باقی ماند.
ابن عباس گوید: «هیچ یک از مسلمین طاقت و توانایی کنترل وسوسه های درونی را ندارد، تا اینکه الله متعال چنین حکم نمود که برای نفس است آنچه (از وساوس نیکو) کسب نموده و بر علیه نفس است آنچه از قول و عمل بر زبان جاری کرده یا به عمل درآورده است (یعنی اگر نفس به چیزی نیکو فکر نموده باشد، پاداش آن را دریافت نموده و اگر به چیزی زشت فکر کرده و آن را بر زبان آورده یا انجام دهد، سزای قول یا عمل را خواهد دید).
و در حدیثی آمده است: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ - رضي الله عنه - قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ - صلى الله عليه وسلم - : «إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لِي عَنْ أُمَّتِي مَا وَسْوَسَتْ بِهِ صُدُورُهَا مَا لَمْ تَعْمَلْ أَوْ تَكَلَّمْ».
از ابوهريره - رضي الله عنه - روايت است كه نبي اكرم - صلى الله عليه وسلم - فرمود: «خداوند، وسوسه هايي را كه در دل امت من، خطور مي نمايند، معاف فرموده است تا زماني كه بر مقتضاي آن، عمل نكرده و يا دربارة آن، سخن بر زبان نياورده باشند».
همچنین در صحیحین از ابوهریره روایت است که: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِذَا هَمَّ عَبْدِي بِسَيِّئَةٍ فَلَا تَكْتُبُوهَا عَلَيْهِ، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاكْتُبُوهَا سَيِّئَةً، وَإِذَا هَمَّ بِحَسَنَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا، فَاكْتُبُوهَا حَسَنَةً، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاكْتُبُوهَا عَشْرًا».
پيامبر - صلى الله عليه وسلم - فرمودند: خداوند متعال [خطاب به مأموراني که اعمال انسان را مي نويسند] فرمود: «هرگاه بنده ام قصد انجام کار بدي کرد، آن را برايش ننويسيد. پس اگر آن را انجام داد، تنها يک کار بد برايش بنويسيد و هرگاه قصد کار نيکي انجام دهد و آن را انجام نداد، برايش کار نيکي بنويسيد. [اما] اگر آن را انجام داد، آن را ده [برابر برايش] بنويسيد».
«فیغفر لمن یشاء» مغفرة: ستر گناه به همراه تجاوز از آن است؛ زیرا ماده «غفر» مأخوذ از «مغفر» به معنای کلاه خود سرباز است که برای حفاظ سر از اصابت تیر می پوشد؛ و این کلمه جامع بین ستر سر و وقایت است.
«و یعذب من یشاء» یعنی: به سبب گناه هر که را بخواهد عذاب می دهد، به این سبب که چیزی که موجب مغفرت او باشد حاصل نشده است.
«و الله علی کلّ شیء قدیر» یعنی: چیزی موجب عجز او نمی شود، بلکه تمامی مخلوقات مطیع قهر و مشیت او می باشند، الله متعال چیزی او را ناتوان نمی سازد، همانگونه که الله متعال می فرماید: «و ما کان الله لیعجزه من شیء فی السماوات و لا فی الأرض» فاطر:44
فوائد آیه:
1- وجوب افراد الله متعال در الوهیت و عبادت؛ زیرا اقرار به ربوبیت مستلزم اقرار به الوهیت است؛ لذا الله متعال می فرماید: «یا أیها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم» بقره:21؛ در این آیه الله متعال ربوبیت را موجبی برای عبادت قرار داده است، و در سوره نمل می فرماید: «أمّن خلق السماوات و الأرض» نمل:60 تا آخر آیاتی که در انتهای آنها به «أإله مع الله» ختم می شوند. یعنی: از آنجا که الله متعال در مواردی که ذکر شد مثل: خلق، تدبیر، رزق و امثال آنها منفرد است، پس در الوهیت هم منفرد است.
2- اثبات اینکه آسمان ها بیشتر از یک آسمان است، که با نص قرآن، سنت و اجماع هفت آسمان است. الله متعال می فرماید: «قل من ربّ السماوات السبع و ربّ العرش العظیم» مؤمنون:86
اما زمین در قرآن با لفظ مفرد و در سنت با لفظ جمع آمده است؛ که هفت زمین ذکر شده است، که در نص صریح سنت و ظاهر قرآن بدان اشاره شده است. ظاهر قرآن فرموده است: «الله الذی خلق سبع سماوات و من الأرض مثلهن» طلاق:12؛ از آنجا که همسانی در وصف متعذر است؛ پس منظور از آن مماثلت و همسانی در عدد است.
و در سنت آمده است: «عَنْ سَعيدٍ بْنِ زَيْدٍ رَضيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم قال: «مَنْ اقْتطعَ شِبراً مِنَ الأرْضِ ظُلْماً طَوَّقَهُ الله إياه يَوْم القيامةِ مِنْ سَبْعِ أَرَضينَ». مُتّفقٌ عَلَيْهِ.
از سعيد بن زيد رضي الله عنه روايت است که رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمود: «هر کسي که بناحق (ظلم) يک وجب از زمين را تصرف کند، خداوند روز قيامت همان زمين را تا هفت طبقه، مانند طوقي در گردن او مي کند».
«آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه و المؤمنون» یعنی رسول الله صلی الله علیه و سلم پروردگارش را در آنچه که بر وی فرستاد از کتاب و حکمت تصدیق نمود که همان قرآن و سنت می باشد، تصدیقی که مستلزم قبول و تسلیم در برابر حکم بود، نه مجرد تصدیق و اقرار، که چنین چیزی موجب نفع نیست، ابوطالب مقر و تصدیق کننده بعثت بود، اما چون قبول و انقیاد حکم شرع رخ نداد، این اقرار بدو نفع نرساند، و در نهایت از اصحاب آتش گشت.
پس ایمان شرعا: اقرار مستلزم قبول و اذعان است.
«من ربّه» خاصتاً مراد از آن ربوبیت اخص خاص است. زیرا ربوبیت الله عز و جل یا عام است و یا خاص و یا اخص خاص.
ربوبیت عام: شامل تمامی مخلوقات است، مثل آیه: «ربّ العامین» فاتحه:1
ربوبیت خاص: برای مؤمنین است، و از جمله ی این مورد است قول اهل ایمان در دعاهایشان: «و منهم من یقول ربّنا آتنا فی الدنیا حسنة» بقره:201
ربوبیت خاص خاص (اخص خاص): این بخش مربوط به پیامبران است، از این جمله است این فرموده الله متعال: «ربّ موسی و هارون» اعراف:122
عبودیت هم بر سه دسته است: عام، خاص و اخص خاص.
عام مثل این فرموده: «إن کل من فی السماوات و الأرض الا آتی الرحمن عبداً» مریم:93
خاص مثل این فرموده الله متعال: «و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً»
خاص خاص نیز مثل این فرموده الله متعال: «تبارک الذین نزّل الفرقان علی عبده» فرقان:1
سپس الله متعال اراده نموده نموده که امت محمد رسول الله نیز در کرامت و فضیلت شریک گرداند لذا فرموده: «کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله» در این آیه الله متعال از ایمان، انقیاد و فرمانبرداری رسول و مؤمنین همراه او خبر می دهد.
این متضمن ایمان به الله متعال و به تمامی چیزهایی که در مورد خودش خبر داده، یا از طریق پیامبران به ما رسیده است مانند صفات کمال و توصیف الله بر وجه اجمال و تفصیل، و تنزیه او از تمثیل و تعطیل و از تمامی صفات نقص، که شامل ایمان به ربوبیت و الوهیت و اسماء و صفات او نیز می شود.
همچنین متضمن ایمان به ملائکه نیز هست موجوداتی که شرائع اجمالاً و تفصیلا بر وجود آنها نص گذاشته اند.
نیز متضمن ایمان به کتب و محتوای آنها است که ما از تعدادکمی از آنها خبر داریم، از جمله: قرآن، تورات، انجیل، زبور و صحف ابراهیم و موسی.
همچنین متضمن ایمان به رسل است، و بین هیچکدام از آنها فرق نمی نهیم، بلکه به تمامی ایشان ایمان داریم؛ زیرا ایشان واسطه های بین الله و بندگان هستند، پس کفر به بعضی از ایشان کفر به تمای آنهاست، بلکه فراتر کفر به الله متعال است.
فائده: از اصول دین اسلام این است که به تمامی انبیا ایمان داشته باشیم، و کسی که به رسالت محمد صلی الله علیه و سلم ایمان داشته و از آن پیروی نماید و بدان عمل کند سپس به موسی و عیسی و دیگر انبیا کافر باشد، به محمد هم کافر گشته است، پس کفر به یکی از پیامبران کفر به همگی آنهاست.
«لا نفرّق بین أحد من رسله» ما نیز همچون اهل کتاب رفتار نمی کنیم، ایشان به برخی از پیامبران ایمان آورده و به بعضی دیگر کفر ورزیدند.
«و قالوا سمعنا و أطعنا» یعنی: گفته های تو و اوامر و نواهی را شنیدیم و در این باره از تو اطاعت نمودیم و از زمره ی کسانی نیستیم که گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم.
و این چیزی است که واجب است که انسان مسلمان در اوامر و نواهی الله متعال بر آن ملتزم باشد که همان سمع و طاعت است.
و از آنجایی که هر بنده ای در حقوق الله متعال تقصیر خواهد داشت و دائماً محتاج غفران الهی است لذا می گویند: «غفرانک ربنا» یعنی: از تو غفران می طلبیم در مواردی که در تکالیف و حقوق کوتاهی ورزیده ایم. اما در مورد حقوق بندگان باید در همین دنیا قبل از آخرت آن را به صاحب حق برگرداند.
فوائد آیه:
1- عمومیت علم الله متعال بر هر چیزی: «و إن تبدوا ما فی أنفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله» و این مثل این قول الله متعال است که فرمود: «قل إن تخفوا ما فی صدورکم أو تبدوه یعلمه الله» آل عمران:29 و مانند این فرموده: «یعلم السر و أخفی» طه:7
2- اثبات محاسبه عبد به دلیل این فرموده: «یحاسبکم به الله» پس برای انسان شایسته است که هوشیار و بر حذر باشد، قبل از اینکه مورد حسابرسی قرار گیرد خود را محاسبه کند.
3- اثبات مشیت الله متعال؛ به دلیل این فرموده: «فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء» و مشیت الله متعال مقرون به حکمت است؛ الله متعال می فرماید: «و ما تشاءون الا أن یشاء الله إنّ الله کان علیماً حکیماً» انسان:30
4- از صفات مؤمنین سمع و طاعت است؛ الله متعال می فرماید: «و قالوا سمعنا و أطعنا» مانند این فرموده: «إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» نور:51-52
مؤمنان هنگامي كه به سوي خدا و پيغمبرش فرا خوانده شوند تا ميان آنان داوري كند ، سخنشان تنها اين است كه مي گويند : شنيديم و اطاعت كرديم ! و رستگاران واقعي ايشانند . و هركس از خدا و پيغمبرش پيروي كند و از خدا بترسد و از ( مخالفت فرمان ) او بپرهيزد ، اين چنين كساني ( به رضايت و محبّت خدا و نعيم بهشت و خير مطلق دست يافتگان و ) به مقصود خود رسيدگانند .
و مانند این فرموده: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً» احزاب:36
هيچ مرد و زن مؤمني ، در كاري كه خدا و پيغمبرش داوري كرده باشند ( و آن را مقرّر نموده باشند ) اختياري از خود در آن ندارند ( و اراده ايشان بايد تابع اراده خدا و رسول باشد ) . هر كس هم از دستور خدا و پيغمبرش سرپيچي كند ، گرفتار گمراهي كاملاً آشكاري مي گردد .
«لا یکلف الله نفسا الا وسعها» پیشتر ذکر شد که وقتی یاد محاسبه بر مسلمین سخت آمد الله متعال پس از آن این آیه را نازل فرمود.
وسع: یعنی: طاقت و توان یعنی الله متعال هیچ کسی بر بیشتر از توانش مؤاخذه نمی سازد؛ زیرا بر او مستحیل است، مانند اینکه شل را به راه رفتن و کور را به نگاه کردن مکلف سازد، یا آنها را به عباداتی وادارد که توانایی انجامش را نداشته باشند، یا مصائبی را سر راه او آورد که طاقت و تحمل آن را نداشته باشد.
«لها ما کسبت» یعنی: برای هر کسی است آنچه از اعمال خیر که کسب نموده است.
«و علیها ما اکتسبت» یعنی: از اعمال شر.
در امور خیر از «کسب» استفاده کرده است و این دلیلی است بر اینکه عمل خیر به کمترین سعی از جانب انسان حاصل می گردد، بلکه به مجرد نیت قلب حاصل می گردد.
و آوردن امور شر با «اکتسب» دلالت دارد بر اینکه عمل شر بر انسان نوشته نمی شود جز زمانی که آون را به عمل در آورد.
«ربنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا» یعنی: پروردگارا اگر از جانب ما نسیان یا خطایی صورت گرفت ما را مجازات مفرما.
فرق بین نسیان و خطا در این است که: نسیان ذهول قلب از آنچه بدان امر شده است، پس آن را نسیاناً ترک می کند. اما خطا این است که شخص قصد چیزی مباح را نماید، سپس در فعلی که انجامش برای او مباح نیست می افتد.
و در حدیثی از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «إنّ الله وضع عن أمتی الخطأو النسیان و ما استکرهوا علیه» این حدیث را ابن ماجه روایت کردوه و البانی آن را صحیح می داند.
«ربّنا و لا تحمل علینا إصراً کما حملته علی الذین من قبلنا» أصر: به معنی برداشتن چیزی سنگینی که به دلیل سنگینی صاحبش را در مکانش حبس می نماید. و مراد از اصر در اینج تکلیف سخت است. قیلی گفته است اصر: شدت عمل است.
معنای آیه این است که این مؤمنان از الله متعال می خواهند که بار سنگینی را که الله بر دوش امت های پیشین نهاد بر ایشان ننهد.
و در صحیح مسلم از ابوهریره روایت است که الله متعال در جواب ایشان گفت: نعم.
باز در صحیح مسلم از ابن عباس روایت است که رسول الله فرمود: الله متعال در جواب ایشان گفت: قد فعلت. انجام دادم و آنها را اجابت نمودم.
«و اعف عنا» یعنی: ما بین ما و تو از آنچه از تقصیر که تو بدان آگاهی.
«و اغفر لنا» یعنی: بین ما و بین بندگانت و ایشان را بر اعمال قبیح ما آگاه مگردان و چشم پوشی نما.
«و ارحمنا» یعنی: در آینده و ما را در گناهی دیگر واقع نگردان.
لذا گفته شده: شخص مذنب به سه چیز محتاج است:
الله متعال او را عفو نماید و از آنچه بین او و بنده رخ داده در گذرد.
گناه بندگانش را بپوشد و آن ها را در روز قیامت رسوا نکند.
او را مورد عصمت قرار دهد و او را در نظیر آن گناه قرار ندهد.
لذا از توفیقات الله متعال نسبت به امت محمد صلی الله علیه و سلم این است که بدیشان این دعا را الهام نموده است که از الله طلب عفو، مغفرت و رحمت نمایند.
«أنت مولانا» یعنی: تو ولی ولی و ناصر ما هستی، و بر تو توکل می نماییم، و به تو استعانت می ورزیم.
ولایت الله متعال دو نوع است: خاص و عام.
ولایت خاص: ولایت الله متعال است نسبت به مؤمنین، مانند این فرموده الله متعال: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» بقره: 257 و مانند این فرموده: «و الله ولی المؤمنین» آل عمران: 68
ولایت عام: ولایت عمومی برای تمامی مخلوقات: «و ردوا الی الله مولاهم الحقّ و ضلّ عنهم ما کانوا یفترون» یونس: 30
«فانصرنا علی القوم الکافرین» یعنی: کسانی که دین تو و وحدانیت و رسالت نبی تو را انکار نموده و غیر تو را عبادت کردند.
فوائد آیات:
1- اثبات قاعده مشهور نزد اهل علم که: «لا واجب مع العجز، و لا محرم مع الضرورة» با وجود عجز و ناتوانی واجبی در کار نیست و با وجود ضرورت نیز حرامی نیست. به دلیل این فرموده الله متعال: «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» اما اگر واجب معجوز عنه دارای بدل باشد، انتقال به بدل واجب است، اگر از آن نیز عاجز باشد ساقط می گردد همچنین اگر بدل نیز نداشته باشد باز ساقط می گردد.
مثال: اگر از طهارت با آب عاجز باشد، وجوب تطهیر با آب ساقط می گردد؛ اما به تیمم منتقل می شود؛ اگر از تیمم نیز عاجر بود تیمم نیز از او ساقط می گردد.
مثال: شخصی زندانی و در بند است و توانایی وضو گرفتن و تیمم را ندارد، در این حالت بدون وضو و تیمم نماز می گزارد.
مثال سقوط تحریم در هنگام ضرورت: شخصی ناچار به خوردن گوشت مردار استو چیزی غیر از آن را نمی یابد، در این حالت برای او خوردن گوشت مردار حلال است؛ اگر در این حالت او امیدوار است که به زودی چیزی حلال را بیابد و از آن تناول نماید، باید به اندازه سد رمق خود از آن گوشت استفاده نماید؛ و اگر امیدی به یافتن گوشت حلال نداشته باشد، می تواند به اندازه ی سیری کامل از آن خورده و بخشی دیگر را نیز با خود حمل نماید.
2- فعل انسان با اختیارش واقع می شود؛ الله متعال می فرماید: «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» این آیه ردی است بر جبریه، کسانی که می گویند: در کارها انسان از جانب خود اختیاری ندارد.
3- برای انسان شایسته است که از الله متعال عافیت بطلبد، الله متعال چیزی را که در توان او نیست بر او حمل نمی نماید؛ و در این ردی است بر صوفیه کسانی که می گویند: ما از الله متعال نمی خواهیم که ما را از مواردی که در طاقت ما نباشد حفظ نماید و اگر موردی مشقت آمیز برای ما حاصل گشت به جهت کسب اجر بر آن صبر می نماییم.
4- رفع مؤاخذه به وسیله نسیان و جهل؛ الله متعال می فرماید: «ربنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا» الله متعال در جواب این افراد می گوید: بله پذیرفتم.
مسائل:
اولاً: در مأمورات:
کسی که از روی نسیان یا جهل واجبی را ترک نماید قضای آن بر وی واجب است، و مطالبه از وی ساقط نمی شود. لذا رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «من نسی صلاة فلیصلها اذا ذکرها» متفق علیه. و وقتی مردی که در نمازش اطمینان و آرامش نداشت، رسول الله صلی الله علیه و سلم به او فرمود: «ارجع فصل، فإنک لم تصل» برگرد نمازت را دوباره بخوان زیرا تو نماز نخوانده ای، و عذر به جهل او را نپذیرفت.
دوم: در منهیات:
کسی که از روی جهل یا نسیان امور منهی را انجام دهد نه گناهی بر اوست نه کفاره ای.
مثال: اگر کسی که روزه است از روی نسیان چیزی بخورد گناهی بر او نیست؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «من نسی و هو صائم فأکل أو شرب فلیتم صومه» متفق علیه.
این فعلی محظور در روزه است یعنی خوردن و نوشیدن به صورت جهل و به چیزی امر نمی شود.
همچنین اگر از روی جهل به وقت چیزی بخور در حالی که روزه است همین حکم در مورد او جاری است؛ زیرا اسماء دختر ابوبکر رضی الله عنه روایت کرده است که: «أفطرنا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم یوم غیم، ثم طلعت الشمس» رواه البخاری. در این حدیث رسول الله با وجود اینکه فعلی محظور را انجام دادند و به وقت جهل داشتند به قضا امر ننمود.
سوم: اگر فعلی حرام را انجام داده و به تحریم آگاه بوده و به اثرات مترتب بر آن جاهل باشد:
گناه از او ساقط نمی شود و بر فعل او نیز اثرات مترتب می گردد.
مثال: شخص روزه دار در روز رمضان در حالی که به تحریم عالم است با زنش جماع نماید، اما نداند که بر او کفاره است، در این حالت او گناه کار است و کفاره بر او واجب است. در حدیثی از صحیحین آمده است مردی نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: «یا رسول الله هلکت. قال: ما أهلکک؟ قال: وقعت علی إمرأتی و أنا صائم»؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم او را ملزم به پرداخت کفاره نمود؛ زیرا او عالم به حکم بود به دلیل این بخش از حدیث: «اهلکت».