دلالت امر بر تکرار:
مراد این است که آیا بر مأمور، واجب است که فعل متعلق به امر را هر بار که توانست تکرار کند؟ و تکرار این امر در همهی اوقات – بهجز اوقات ضروری مثل خوابیدن، خوردن، انجام واجبات دیگر و ... – بر او لازم است؟ یا اینکه اگر یکبار آن را انجام دهد، طلب از او ساقط گشته و ذمهاش بری میشود؟
اصولیان در این مسئله، اختلاف دارند؛ اما قول راجح این است که امر مفید تکرار نیست.
کسانی که میگویند امر، مفید تکرار است به برخی از اوامر نگریستهاند؛ مثل امر به تقوا، ایمان و ... و گفتهاند در مورد این اوامر، تنها راه چاره این است که بگوییم امر، مفید تکرار است. اما جمهور، به جانب عباداتی نگریستهاند که فعل محسوسی در آن وجود دارد و گفتهاند ممکن نیست که ما ادعا کنیم، این اوامر، مفید تکرار است؛ زیرا اگر چنین ادعایی داشته باشیم، این مسئله قطعاً به تصادم بین اوامر میانجامد.
در مورد اوامری چون امر به تقوا و ایمان، قول صحیح این است که قرینه، مقتضیِ تکرار آنهاست. قرینه این است که این امور از اعتقادات هستند و اگر قلب از آنها خالی گردد، نقیض آن، جانشین میشود.
گاهی تکرار از تعلیق امر بر سبب، مستفاد میگردد؛ در چنین مواردی، وجوب عمل، بهتبع از تکرار سبب، تکرار می میشود؛ مثلاً زنا بهعنوان سببِ حد قرار دادهشده است و هر بار که تکرار گردد، حکم هم تکرار میشود.
دلالت امر بر فور: معنای فور، مبادرت به انجام فعل، در اولین وقت ممکن است. دلالت امر بر فور یا عدم آن، مسئلهای اختلافی است، که در ادامه، مورد بررسی قرار میگیرد. اما قبل از ذکر دیدگاههای موجود در این زمینه، نکتهای که توجه به آن الزامی است این است که در این بحث، مراد امری است که موقّت به وقتی نشده باشد مثل کفارات؛ اما امری که موقّت و محدّد به وقت است، اختلافی در مورد آن وجود ندارد؛ مانند نماز.
دیدگاه اول: بسیاری از شافعیه، بر این دیدگاه هستند که امر، مقتضی فور نیست. حجت آنها، این است که امر به ادای حج در شریعت وجود دارد، اما پیامبر علیه الصلاة و السلام تنها در سال دهم، آن را ادا کرد. آنها میگویند: امر، تعرض به زمان نمیکند، هم چنانکه به مکان، تعرض نمینماید.
دیدگاه دوم: بر اساس این دیدگاه، امر، مقتضی مبادرت و فوریت است و تأخیر کردن در آن، جایز نیست، جز با اقامهی دلیل. این گروه نیز برای دیدگاه خود، به دلایلی استناد میکنند:
الف-آیه «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ»
وجه دلالت: امر به مسارعه، دلیل بر مبادرت و فوریت است.
ب- پیامبر علیه الصلاة و السلام در حدیبیه، اصحاب را به ذبح امر کرد، اما برخی از اصحاب، تردد و تأخیر نمودند که چگونه هنوز عمره انجام ندادهایم، ذبح کنیم؟ این مسئله، سببِ خشم و ناراحتی رسول الله علیه الصلاة و السلام شد؛ تنها به خاطر تأخیر اندکی که داشتند.
دیدگاه سوم: صاحبان این دیدگاه گفتهاند: شخص میتواند انجام امر را به تأخیر بیاندازد دتا زمانی که ظن غالب دارد که زنده است. اما این دیدگاه، بسیار ضعیف است؛ زیرا مرگ، ناگهانی است و قابل پیشبینی کردن نیست.
از مثالها و مصادیقی که بر این اختلاف، مترتب میگردد، انجام حج توسط شخص مستطیع است که آیا برای او، تأخیر جایز است یا خیر؟
قائلین به فور میگویند اگر انجام حج را به تأخیر بیاندازد، گناهکار است و گروه دیگر میگویند گناهی بر او نیست، اما اگر بمیرد، بدون اینکه حج را گزارده باشد، درحالیکه در زمان گذشته تمکن داشته است، گناهکار است.