دوره مقایسه سیستم سیاسی اسلام و دموکراسی تحت عنوان بیروهوش سیاسیمان ، سمیناری 5 جلسهای است که توسط جناب ماموستا کریکار سال 2011 در پالتاک ارائه شده که به سفارش بنیاد حفظ و نشر آثار ماموستا کریکار به زبان فارسی ترجمه گردیده است.
1. از دیدگاه دموکراسی( ارزشی) که بر مبنای سکولاریسم استوار است، هر قانونی را که مردم وضع کنند، معتبر و لازم الاجرا است و باید از سوی همگان محترم شناخته شود هر چند بر امر نامشروعی توافق شده باشد.، یعنی رای اکثریت مردم در سیستم دموکراسی، خاستگاه حاکمیت و تشریع قوانین و همچنین مشروعیت و قانونی بودن حکومت است. اما در اسلام چنین جایگاه و مقامی فقط مخصوص خداست.
با توجه به آیات زیر:
إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِ کَ الدِّینُ الْقَیِّ مُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُو نَ ﴿ 42 ﴾ یوسف.ترجمه: حکم، فرمان و تشریع جز براى خدا نیست،خدا دستور داده که جز او را نپرستید زیرا این است دین درست، اگرچه بیشتر مردم نمیدانند .
أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ ﴿ ۴4 ﴾اعراف/ ترجمه: آگاه باش که خلق و امر از آن خداست.
بنابراین در نظام دموکراسی، وضع، اجرا و قضاوت و داوری قوانین از آ نِ مردم است اما در اسلام از آ نِ الله تعالی است.
2. یکسانی همۀ مردم در رای دادن
یعنی هیچ تفاوتی بین نظر و رای افراد عاقل، تحصیلکرده، نخبه و مجتهد با افراد بی سواد و مجرم در نظام دموکراسی وجود ندارد.
آیات مربوط به این موضوع:
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ﴿ 43 ﴾ قلم/ ترجمه: آیا فرمانبرداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد.
أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُ مْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَایَحْکُمُونَ ﴿ 21 ﴾ترجمه: آیا کسانى که مرتکب کارهاى بد شدهاند، پنداشتهاند که آنان را مانند کسانى قرار می دهیم که ایمان آورده و کارهاى شایسته
کرده اند، به طورى که[ زندگى آنها و مرگشان یکسان باشد، چه بد داورى مىکنند.
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُو نَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُو نَ إِنَّمَا یَتَذَکَّ رُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿ ۹﴾
ترجمه: بگو آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند باهم برابرند؟ تنها خردمندان هستند که پند پذیرند.
3. حکمرانی جهالت: با توجه به این که در سیستم دموکراسی رای ها را می شمارند نه اینکه آن ها را وزن کنند.اکثریت در مجلس ها، هیئت های داوری و کابینه ها طوری تصمیمات را اتخاذ می کنند که ممکن است خردمندان در اقلیت و انزوا قرار گیرند و ابلهان کارها را پیش ببرند.
4. مطلوبیت ثروت: اغلب دموکراسی های جدید، سرمایه داری اند. این دموکراسی ها از طبقات مالک جانبداری می کنند. رای کالایی قابل فروش شده است و برندۀ مزایده می تواند آن را خریداری کنند. آشکارا عده ای ثروتمند، بازرگان، یا سرمایه دارن بزرگ آن را می خرند و در نهایت حکومت ها را در اختیار می گیرند.آن ها از مطبوعات و تریبون ها بهره برداری می کنند تا حمایت آن ها را برای سیاست های مطلوب خود به دست آورند.احزاب سیاسی با پول آنها فعالیت میکنند و اغلب سیاستمدارن ابزار مناسبی در دستثروتمندان هستند.
5. نبود حکومت اکثریت: در بعضی مواقع شمار رایی که حزب حاکم به دست می آورد کمتر از شمار رای حزب مخالف است و در واقع قدرت عملی را چند رئیس مسلط اعمال میکنند که "فرمانده عالی" "انجمن حزبی" یا دفتر سیاسی حزب را تشکیل می دهند، در حالی که بقیۀ اعضای حزب فقط پا جای پای آنها می گذارند.بنابراین کسانی که به سازمان تسلط دارند، حکومت می کنند و در چنین شرایطی سخن از حکومت اکثریت بیهوده است.
6.تردید دربارۀ اصل نمایندگی در دموکراسی: دموکراسی به نماینده گزینی بر پایۀ تقسیمات کشوری اعتقاد دارد. گمان بر این است که عضو پارلمانی که از حوزۀ انتخابی معینی انتخاب شده است، نمایندۀ همه یا اکثریت رای دهندگان آن حوزه است، اما برای او در عمل ناممکن است که نمایندۀ همه در همه مسائل باشد. در بهترین حالت فقط می تواند نمایندۀ حرفه یا طبقۀ خود باشد. یعنی می توان قبول کرد که دربرخی از جنبه های زندگی اجتماعی، او نمایندۀ مردم باشد، اما آیا می تواند در همۀ مسائل نمایند آنها باشد؟