تفسیر سوره فاتحه
فضیلت سوره فاتحه
بخاری روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه و سلم به ابی سعید بن المعلی فرمود: «لأُعَلِّمَنَّكَ سُورَةً هِيَ أَعْظَمُ السُّوَرِ فِي الْقُرْآنِ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» هِيَ: السَّبْعُ الْمَثانِي وَالْقُرْآنُ الْعَظِيمُ الَّذِي أُوتِيتُهُ».
ترجمه: سوره اي را كه بزرگترين سورة قرآن است، به تو مي آموزم فرمود: «آن، سورة حمد است كه داراي هفت آيه مي باشد و در هر ركعت نماز، تكرار مي شود وآن، همان قرآن بزرگي است كه به من عنايت شده است».
اسماء این سوره:
الحمد، السبع المثانی، أم الکتاب، أم القرآن؛ زیرا معانی قرآن به آن بر می گردد. و مشهورترین اسم آن فاتحه است.
مهمترین فوائد این سوره:
1- اثبات دو اسم از اسماء الله، و بیان اینکه ربوبیت الله متعال مبنی بر رحمت واسعه است.
2- اثبات ملکیت مطلق برای الله متعال در روز قیامت.
3- موعظه بندگان در مورد قیامت، تا عبد عملی را انجام دهد تا در آن روز رستگار شود.
مهمترین موضوعات این سوره:
1- ثنا بر الله متعال.
2- اتصاف ذات الله متعال به رحمت و مالکیت.
3- تنها بودن در عبادت و استعانت.
4- طلب هدایت از الله متعال در طلب صراط مستقیم، صراطی که الله متعال به آن ها نعمت داده است.
سوره فاتحه در مکه نازل شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (3) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (7)
سوره فاتحه دارای نام های دیگری است: الحمد، السبع المثانی، أم الکتاب، أم القرآن؛ زیرا تمامی آیات قرآن از لحاظ محتوا و معنا در این سوره جای می گیرد.
مشهورترین اسم آن «فاتحه» است.
قیلی گوید: فاتحه نام نهاده شده زیرا قرآن با آن آغاز می شود. یا فاتحه اولین چیزی است که از قرآن نازل شده است. و قیلی گوید: اولین چیزی که از قرآن نازل شده «یا ایها المدثر» است.
قیلی گوید: «اقرأ باسم ربک الذی خلق» اولین آیه نازل شده از قرآن است که رأی صحیح هم همین است.
فضیلت سوره فاتحه:
در فضیلت این سوره احادیثی روایت شده است:
عَنِ ابْنِ عبَّاسٍ رضِي اللَّه عنْهُما قَالَ: بيْنَما جِبْرِيلُ عليهِ السَّلام قاعِدٌ عِندَ النَّبِيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم سَمِعَ نَقِيضًا مِنْ فَوْقِهِ، فَرَفَعَ رَأْسَه فَقَالَ: هذا باب مِنَ السَّمَاءِ فُتِحَ اليَوْمَ ولَمْ يُفْتَح قَطُّ إِلاَّ اليَوْمَ، فَنَزَلَ مِنه مَلكٌ فقالَ: هذا مَلَكٌ نَزَلَ إِلى الأَرْضِ لم يَنْزِلْ قَطُّ إِلاَّ اليَوْمَ فَسَلَّمَ وقال: أَبشِرْ بِنورَينِ أُوتِيتَهُمَا، لَمْ يُؤْتَهُمَا نَبِيٌّ قَبلَكَ: فَاتحةِ الكتاب، وخَواتِيم سُورَةِ البَقَرةِ، لَن تَقرأَ بحرْفٍ منها إِلاَّ أُعْطِيتَه» رواه مسلم.
از ابن عباس ـ - رضي الله عنهما - ـ روايت شده است که گفت: جبرئيل - عليه السلام - نزد پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - نشسته بود، صدايي از جانب بالا شنيد، سرش را بلند کرد و گفت: «اين (صداي) دري از آسمان است که امروز باز شد و جز امروز، هرگز باز نشده است و فرشته اي از آن نازل شد»، سپس گفت: «اين فرشته اي است که به زمين فرود آمده است و هرگز جز امروز فرود نيامده است»، پس سلام کرد و گفت: مژدگاني بده بر دو نور که به تو داده شده اند و پيش از تو به هيچ پيامبري داده نشده اند: فاتحه الکتاب و آيات آخر سوره ي بقره که هرگز حرفي از آنها را قرائت نمي کني، جز اين که (چيزي که در آن به دعا طلب شده) از طرف خداوند به تو (و امت تو) عطا مي شود.
بخاری روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه و سلم به سعید بن المعلّی رضی الله عنه فرمود: «لأُعَلِّمَنَّكَ سُورَةً هِيَ أَعْظَمُ السُّوَرِ فِي الْقُرْآنِ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» هِيَ: السَّبْعُ الْمَثانِي وَالْقُرْآنُ الْعَظِيمُ الَّذِي أُوتِيتُهُ».
ترجمه: سوره اي را كه بزرگترين سورة قرآن است، به تو مي آموزم فرمود: «آن، سورة حمد است كه داراي هفت آيه مي باشد و در هر ركعت نماز، تكرار مي شود وآن، همان قرآن بزرگي است كه به من عنايت شده است».
عن ابی هریرة رضی الله عنه أنَّ النبیَّ صلی الله علیه و سلم قال: و قرأ علیه أبیّ رضی الله عنه أمَّ القرآن فقال: «وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ مَا أُنْزلَ فِى التَّوْرَاةِ وَلاَ فِى الإِنْجِيلِ و لا فی الزبور و لا فی الفرقان مِثْلَها، إنها السَّبْعُ الْمَثَانِى وَالْقُرْآنُ الْعَظِيمُ الَّذِى أُعْطِيتُ» این حدیث را احمد روایت نموده و شعیب ارناووط آن را صحیح می داند.
ابوهریره رضی الله عنه فرمود: أبي بن کعب - رضي الله عنه – ام الکتاب را بر رسول الله صلی الله علیه و سلم خواند. رسول الله - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمود: «سوگند به ذاتي که جانم در دست اوست، خداوند متعال نه در تورات و نه در انجيل و نه در زبور و نه در قرآن مانند أم القرآن (فاتحه) نازل نفرموده است. اين سوره، داراي هفت آيه مي باشد که در هر رکعت نماز، تکرار مي شود و همان قرآن بزرگي است که به من عنايت شده است».
از ابوهريره روايت است که پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمود: «قال الله - عز وجل -: قسمت الصلاة بيني وبين عبدي نصفين ولعبدي ما سأل فإذا قال «الحمد لله رب العالمين» قال الله - عز وجل -: «حمدني عبدي»، وإذا قال: «الرحمن الرحيم» قال - عز وجل -: «أثنى علي عبدي»، وإذا قال: «مالك يوم الدين» قال: «مجدني عبدي وفوض إلي عبدي»، وإذ قال: «إياك نعبد وإياك نستعين» قال هذا بيني وبين عبدي، ولعبدي ما سأل، فإذا قال: «اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين» قال: هذا لعبدي ولعبدي ما سأل» رواه مسلم.
«خداي بزرگ فرمود» نماز را بين خود و ببنده ام به دو نصف تقسيـم کرده ام و هر چه که بنده ام بخواهد به وي مي دهم، چون بنده گفت: «ستايش الله، پروردگار جهانيان را سزاوار است» خداي بزرگ فرمايد: «بنده ام مرا ستايش کرد»، و چون گفت: «خداي بخشنده مهربان» خداي بزرگ فرمايد: «بنده ام مرا ثنا گفت» و چون گفت: «صاحب روز جزا»، خدا فرمايد: «بنده ام مرا تمجيد کرد و کار خود به من سپرد»، و چون گفت: «تنها ترا مـي پرستم و تنها از تو يـاري مي خواهم»، خداي بزرگ فرمايد: «اين بين من و بنده ام مي باشد و هر چه بخواهد به وي مي دهم»، و چون گفت: خدايا مرا به راه راست هدايت کن، راه کساني که بر آنان نعمت ارزاني داشته اي، نه راه کساني که مورد خشم و غضب واقع شده اند و نه راه کساني که گمراه شده اند»، خداوند فرمايد: بنده ام هر چه بخواهد به وي مي دهم».
عن ابی هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ صَلَّى صَلَاةً لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِأُمِّ الْقُرْآنِ، فَهِيَ خِدَاجٌ، هِيَ خِدَاجٌ، هِيَ خِدَاجٌ، غَيْرُ تَمَامٍ» رواه مسلم.
هرکس نمازي بخواند و در آن سوره ي أم القرآن (سوره ي فاتحه) را نخواند، نمازش ناقص است، نمازش ناقص است، نمازش ناقص است و نمازش ناتمام است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (3)
الحمد: حمد همان ثنای الله متعال با صفات کمال و افعال دائر بین فضیلت و عدل است، پس حمد کامل با تمام وجوه از آن الله متعال است.
قیلی گفته است: حمد، وصف محمود به کمال همراه با محبت و تعظیم است، و قید «محبة» و «تعظیم» در تعریف حمد ضروری است، پس مجرد توصیف به کمال اگر مقترن تعظیم و محبت نباشد حمد نامیده نمی شود؛ بلکه مدح است. پس ما الله متعال را حمد می نماییم حمدی مقترن با تعظیم و محبت.
«الف و لام» در (الحمد) برای استغراق است، و شامل تمامی حمد هاست.
«للّه» لفظ جلاله بوده و برای غیر الله به کار برده نمی شود، معنایش: مألوه یعنی معبود مستحق تنها بودن در عبادت است زیرا متصف به صفات الوهیت است.
«لام» حرف جر برای اختصاص و استحقاق است.
«ربّ العالمین» رب: کسی است که اوصاف سه گانه را داشته باشد: خلق، ملکیت و تدبیر. الله متعال خالق و مالک هر چیزی و مدبر تمامی امور است.
ربّ در لغت بر سید و بر متصرف اصلاح اطلاق می گردد، و همگی اینها در حق الله متعال صحیح است.
سعدی رحمه الله گوید: خداوند به دو صورت آفريده هايش را پرورش مي دهد، يکي به صورت عام و فراگير و ديگري به صورت خاص و ويژه. پرورش عام اين است که او آفريدگان را آفريده و به آنها روزي داده و آنها را به سوي منافعشان که بقا و حياتشان به دنيا به آن بستگي دارد، هدايت و راهنمايي کرده است. پرورش خاص نيز عبارت از پرورش اولياء مي باشد، خداوند با ايمان و يقيني که به آنان عطا مي کند آنها را پرورش داده و به آنها توفيق مي دهد که ايمان بياورند، و ايمان را براي آنها کامل مي گرداند و موانعي را که ميان او و آنها حايل است دور مي کند. حقيقت اين نوع تربيت عبارت است از:
موفق شدن به انجام دادنِ هر خير و نيکي و پرهيز نمودن از ارتکاب هر زشتي و بدي. به همين خاطر بيشتر دعاهاي پيامبران با کلمه «رب» شروع شده است، زيرا همه خواسته هاي آنان در چارچوب ربوبيت ويژه خداوند تحقق يافته است.
«العالمین» جمع عالَم، و هر موجودی غیر از الله متعال است، و عالَم جمع است و از لفظش مفردی ندارد.
«الرحمن» دارای رحمت واسع، کسی که در رحمت به منتهی رسیده باشد، و این وصف الله متعال است.
«الرحیم» دارای رحمت واصله، و مراد از آن رحمت داشتن نسبت به مخلوقین است.
پس الله در ذاتش رحمان است، و نسبت به مخلوقاتش رحیم است، و این در صورتی است که قرین هم باشند همانگونه که در این آیه چنین است.
اما اگر این دو وصف به صورت منفرد ذکر گردند شامل دیگری نیز می گردد، پس رحمان در حالت انفراد هم بر صفت و هم بر فعل اطلاق می گردد و در رحیم نیز چنین است.
و این صفت تمامی معانی رحمت را در بر می گیرد.
فوائد این دو آیه:
1- اثبات این دو اسم با ارزش برای الله متعال «الرحمان الرحیم» و بیان اینکه ربوبیتش مبنی بر رحمت واسع، و جاری بر وجه رحمت و سازگاری و لینت است، نه بر صورت شدت و اذیت و تنگنا و سختی.
2- در ذکر «الرحمان الرحیم» بعد از «ربّ العالمین» ترغیب بعد از ترهیب نهفته است؛ زیرا ربّ همان ذات قادر و قوی است، و پیروی ترهیب از ترغیب کمک بیشتری به انجام طاعت و عبادت خواهد نمود.
«مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
این نوشتار همان قرائت مشهور است. و در قرائتی آمده: «مَلِک یوم الدین» که هر دوی این قرائت ها صحیح متواتر بوده و جزو قرائت های هفتگانه اند.
پس ملک تمام در روز قیامت از آن الله متعال است، و در آن روز کسی به همراه الله مالک حکم نیست.
«الدین» در این جا به معنی جزا و حساب است، الله متعال می فرماید: «فلولا إن کنتم غیرَ مدینین» یعنی غیر محاسبین.
فائده: گاهی «الدین» به صورت مطلق ذکر شده و مراد از آن شریعت و آیین است، که این معنا بیشترین کاربرد را دارد، الله متعال می فرماید: «إنّ الدین عند الله الإسلام» یعنی: آیین معتبر.
دینی که الله متعال به سبب آن تمامی رسل را مبعوث نمود همان اسلام است که با آدم آغاز گشته و شامل پیامبران اولو العزم شده و در نهایت با رسالت محمد صلی الله علیه و سلم پایان یافت. و شواهد این در قرآن زیاد است.
بنابراین این قول که گویند: «دیانات آسمانی سه دسته است» صحیح نیست، بلکه دین و آیین معتبر نزد الله متعال همان اسلام، و ما سوای آن باطل است.
بنابراین دین واحد است اما شرایع مختلف است: «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً» مائده:48.
تخصیص «مُلک» به یوم الدین نفی ما عدا نمی کند؛ زیرا قبل از این آیه الله خبر داده که رب عالمین است، و این عمومیت را در دنیا و آخرت می رساند، بلکه این مالک بودن از این جهت به روز آخرت اختصاص یافته است؛ زیرا هیچ کس در این روز مالک هیچ چیزی نیست.
فوائد آیه:
1- اثبات ملکیت مطلق برای الله متعال در روز آخرت.
2- موعظه بندگان در مورد روز قیامت، تا بنده اعمالی را انجام دهد که موجب رستگاری اش در آن روز گردد، و به هوش بوده و احتیاط کرده و خود را برای آن روز مهیا نماید.
3- ملکیت الله در آن روز برای تمامی بندگان آشکار می شود: «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار».
4- زوال ملک تمامی مخلوقات در روز قیامت، و منفرد بودن الله متعال در ملکیت.
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»
«إیاک نعبد» یعنی: در نهایت ذل فرمانبردار و مطیع تو هستیم.
«عبادة» اسمی جامع است برای تمام آن چیزهایی که الله آن را دوست می دارد و بدان راضی است خواه اعمال باشد یا اقوال ظاهری و باطنی.
پس عبد: کسی است که در مراد شرعی موافق و همسو با معبود سبحانه باشد، پس اگر کسی چنین نباشد عابد نیست.
فائده: عبادت استوار و درست و مورد قبول نیست مگر اینکه خالصانه برای الله و بر شیوه و منهج و دستور رسول الله صلی الله علیه و سلم باشد، پس کسی که چیزی را در دین ابداع نماید، عبودیتی را که الله متعال از بندگان درخواست نموده محقق نگردانده است.
در این آیه حصر عبادت و استعانت کامل برای الله متعال وجود دارد، چنانکه از تقدیم لفظ «إیاک» بر لفظ «نعبد» فهمیده می شود، و از آنجایی که عبد نمی تواند بدون توفیق و یاری الله متعال به انجام عبادت بپردازد، لذا این عبات را با طلب استعانت از وی قرین نموده است و فرموده: «و إیّاک نستعین» استعانت: همان طلب کمک و اعتماد بر الله متعال در جلب منافع و دفع مضرات به همراه اعتماد به الله در تحصیل این امر است.
پس معنی آیه چنین است: فقط تو را می پرستیم، و فقط بر تو توکل می نماییم، و این همان کمال طاعت است.
و تمامی دین به این دو معنی بر می گردد: عبادت و توکل.
یکی از سلف گفته است: فاتحه رمز و سر قرآن است و رمز فاتحه هم این آیه است: «إیّاک نعبد و إیاک نستعین».
بخش اول آیه تبری از شرک و بخش دوم آن تبری از حول و قوت غیر از الله است.
کلام در این آیه به وسیله کاف خطاب از غایب به مخاطب التفات یافته است؛ زیرا در ابتدا عبد بر الله ثنا و ستایش نموده و گوئی الان الله را پیش روی خود حاضر و ناظر می یابد؛ لذا ایاک را با خطاب به کار برده است.
فوائد آیات:
1- برای عبد عبادت الله متعال مقدور نیست جز وقتی که الله متعال او را یاری نماید، و در این منع کبر و غرور برای افراد کثیر العباده نهفته است.
2- در این آیه اشاره است به اینکه توکل فقط بر کسی شایسته است که مستحق عبادت باشد، همانگونه که الله متعال فرموده: «فاعبده و توکل علیه» هود:123
3- کلمه «نعبد» بر این دلالت دارد که عبد اختیار انجام و اراده قیام به عبادت را دارد، و در این رد جبریه نهفته است که گویند: عبد اختیاری از خود نداشته و در افعالش مجبور است.
4- بنده نمی تواند چیزی را انجام دهد جز با کمک و مشیت و قدرت الله متعال و این ردی است بر قدریه که گویند: عبد خودش خالق عمل خویش است نه با اراده و مشیت الله متعال.
5- حصر استعانت بر الله در مواردی که فقط در توان و قدرت الله است و استعانت تفویض کامل خاص الله متعال است، و استعانت بر مخلوق در مواردی که توان یاری و کمک در آن را دارد.
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ
وقتی عبد از ثنای الله متعال فارغ گردد، مناسب است که بعد از آن به دعا و طلب بپردازد، همانگونه که در حدیث مسلم آمده است: «فنصفها لعبدی و لعبدی ما سأل»، پس عبد حاجتش و حاجت تمام مسلمین را طلب می کند، پس گوید: «إهدنا الصراط المستقیم»
این هدایت در اینجا شامل هدایت توفیقی و هدایت عمل است، و این همان فایده حذف حرف جر است، در این آیه الله متعال نفرموده: «إهدنا إلی الصراط» بلکه مستقیم فعل را متعدی نموده تا هر دو نوع هدایت را شامل گردد.
ابن جریر در مورد «الصراط المستقیم» گفته است: «اهل تفسیر و تأویل متفق اند بر اینکه صراط مستقیم همان طریق واضحی است که در آن کجی وجود ندارد.
همچنین است در لغت تمامی طوایف عرب، از این جمله است قول شاعر که گفته:
أمیر المؤمنین علی صراط إذا اعوجَّ الموارد مستقیم
ترجمه: اميرالمؤمنين بر راهي قرار دارد که اگرچه مجاري ورود [و منتهي] به آن پيچ و خم داشته باشند، [آن راه] مستقيم است.
عبارات مفسرین در تفسیر صراط مختلف است، قیلی گفته است: همان کتاب الله، بعضی دیگر گفته اند: اسلام، قیلی گفته رسول الله صلی الله علیه و سلم، و بعضی دیگر گفته اند منظور از آن حق و قرآن است.
تمامی این تفسیرها به یک چیز بر می گردد که همان: متابعت از الله و رسول الله صلی الله علیه و سلم است.
پس هرکسی که از رسول الله صلی الله علیه و سلم پیروی کند همانا از حق تبعیت کرده و کسی که از حق پیروی کند از اسلام پیروی نموده است.
«صراط الذین أنعمت علیهم» بیانی است برای «الصراط المستقیم».
کسانی که الله متعال بر آنها نعمت ارزانی داشته است همان کسانی هستند که در این آیه به آن اشاره شده است: «وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً». نساء:69
ترجمه : و كسي كه از خدا و پيغمبر ( با تسليم در برابر فرمان آنان و رضا به حكم ايشان ) اطاعت كند ، او ( در روز رستاخيز به بهشت رود و همراه و ) همنشين كساني خواهد بود كه ( مقرّبان درگاهند و ) خداوند بديشان نعمت ( هدايت ) داده است ( و مشمول الطاف خود نموده است و بزرگواري خويش را بر آنان تمام كرده است . آن مقرّباني كه او همدمشان خواهد بود ، عبارتند ) از پيغمبران و راستروان ( و راستگوياني كه پيغمبران را تصديق كردند و بر راه آنان رفتند ) و شهيدان ( يعني آنان كه خود را در راه خدا فدا كردند ) و شايستگان ( يعني ساير بندگاني كه درون و بيرونشان به زيور طاعت و عبادت آراسته شد ) ، و آنان چه اندازه دوستان خوبي هستند !
ابن جریر طبری گوید: «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی: ما را به ثابت قدم بودن بر آنچه بدان راضی هستی توفیق ده و بندگانت را کسانی که بدانها نعمت ارزانی داشتی را با گفتار و عمل توفیق ده.
«غیر المغضوب علیهم» یهود، و تمام کسانی هستند که حق را بدانند اما بدان عمل نکنند.
«و لا الضالین» مسیحیان قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه و سلم هستند، و تمام کسانی که به غیر راه حق عمل نموده و به حقیقت جاهل باشند.
پس تفسیر آیه چنین است که: بارالها! ما را به راه راست هدایت کن نه راه کسانی که بر آنها غضب گرفته ای، یعنی کسانی که اراده هایشان فاسد است، حق را دانسته اما از آن تبعیت نمی کنند، و نه راه کسانی که گمراه اند، کسانی که فاقد علم بوده و در ضلالت سر گردان بوده و به راه حق هدایت نمی شوند. در این آیه کلام با «لا» تأکید گشته تا نشان دهد که در طی این طرق دو مسلک فاسد وجود دارد که همان یهود و نصاری هستند.
هریک از یهود و نصاری ضال و مغضوب علیه هستند.
اما بارزترین اوصاف یهود غضب است، چنانکه الله متعال در مورد آنها فرموده: «من لعنه الله و غضب علیه» مائده:60
و اخص اوصاف نصاری ضلالت است، همانگونه که الله متعال فرموده: «قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواء السبیل» مائده:77.
فوائد آیات:
1- بعد از عبادت و استعانت، مطلوب از شخص اتباع شریعت است؛ به همین سبب عبد از پروردگارش می طلبد که او را بدان رهنون گرداند، و در جهت نیل به آن او را توفیق دهد.
2- تحذیر از بدع و اتباع از راه های ضلالت.
3- اثبات نبوت؛ زیرا شناخت صراط مستقیم جز به وسیله وحی امکان پذیر نیست.
4- عقیده اهل ایمان یکی است؛ نه راه های گوناگون، و از اسباب خروج از صراط مستقیم، جهل و عناد است.
5- کفر یهود بیشتر از کفر نصاری است؛ زیرا ایشان حق را شناخته و با آن مخالفت ورزیده و با حق جنگیدند، اما مسیحیان به حق جهل داشته و با جهلشان به عداوت با آن پرداختند، به همین سبب غضب از بارزترین صفات یهود، و ضلالت از بارزترین صفات نصاری است.
6- راه و روش اهل ایمان کسانی که الله متعال نعمت خود را بر آنها ارزانی داشته است همان جمع بین علم به حق و عمل بدان است.
7- این سوره ردی است بر کسانی که قائل به تقارب ادیان، یا امکان وحدت بین ادیان هستند، زیرا برای اهل حق ممکن نیست که با اهل غضب و ضلالت یکی شده و بدانها نزدیکی یابند.
شیخ سعدی گوید: اين سوره با اينکه بسيار مختصر است اما در برگيرنده مفاهيمي است که هيچ سوره اي از سوره هاي قرآن را در بر ندارد. اين سوره توحيد سه گانه را در برگرفته است، توحيد ربوبيت که از {الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ} گرفته مي شود، و توحيد الوهيت که به معني پرستش خداوند يکتا است از کلمه: {الله} و {ایاک نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نستعین} استنباط مي شود، و توحيد اسماء و صفات که به معني باور داشتن به صفات کمال است که خداوند براي خويش ثابت نموده و پيامبر نيز - صلى الله عليه وآله وسلم بدون تعطيل و تشبيه و تمثيل آنها را براي پروردگار ثابت کرده است، از واژه {مالک} استنباط مي شود. و اثبات نبوت از {اهدنا الصِّرَاطَ المستقیم} گرفت مي شود، زيرا هدايت يافتن به راه راست جز به کمک رسول و رسالت امکان ندارد. و اثبات روز جزا و ثواب و عقاب اخروي از مالک یوم الدین} استبناط مي گردد، زيرا دين به معناي پاداش عادلانه است.
و نيز اين سوره قضا و قدر الهي را اثبات مي کند، و نيز اينکه بنده فاعل حقيقي است، به خلاف پندار قدريه و جبريه که چنين اعتقادي ندارند. اين سوره همچنين متضمن رد نظريات اهل بدعت و گمراهي است و اين مطلب از {اهدنا الصِّرَاطَ المستقیم} دريافت مي شود، زير راه راست به معني شناخت حق و عمل کردن به آن است، امري که هر بدعت گذار و گمراهي با آن مخالف است.
و نيز {ایاک نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نستعین} متضمن آن است که عبوديت و بندگي بايد خالصانه براي خدا صورت گيرد و فقط از بارگاه ايشان استعانت جست. پس سپاس خداوندي را که پروردگار جهانيان است.