مختصری در مورد نسخ و جواب شبهاتی در مورد آن
نسخ از جمله اموری است که سلف و خلف بر آن اجماع دارند مگر متأخرینی که خلاف آن را ذکر کردهاند که اعتباری به آنها نمیشود چرا که بر وقوع نسخ اجماع صحابه و ما بعد آنها وجود دارد. چنانکه امام ابوبکر جصاص رحمه الله (متوفى: 370هـ) از امام باقلانی رحمه الله نقل میکند که فرمود: «مَنْ يُنْكِرُ النَّسْخَ فَرِيقَانِ: أَحَدُهُمَا: الْيَهُودُ، وَالآخَرُ: فَرِيقٌ مِنْ أَهْلِ الْمِلًّةِ مِنْ الْمُتَأَخِّرِينَ لا يُعْتَدُّ بِهِمْ» (الفُصولُ فِي الأصُولِ، لأبي بكرٍ الجصَّاصِ (2/215)، ط: وزارة الأوقافِ الكويتية)
ترجمه: دو دسته منکر نسخ هستند: اول: یهود و دیگری گروهی از مسلمانان متأخر که اعتباری به آنها نمیشود (و قولشان معتبر نیست).
از طرف دیگر؛ هیچ عقل سلیمی وجود نسخ را منکر نمیشود چرا که ممکن است هر فعلی برای زمانی خاص مناسب باشد اما برای زمانی دیگر مناسب نباشد و عجیبتر اینکه بعضی از مردم به این معتقدند که شریعت موسی و عیسی (توسط شریعت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم) به صورت کامل نسخ شدهاند اما با این وجود؛ نسخ در شریعت اسلام در بعضی از احکام را انکار میکنند!
بدین ترتیب؛ نسخ در شرائع سماوی وجود داشته و علماء برای آن به معقول و منقول استناد کردهاند. (به کتاب "الفُصُولُ فِي الأصُولِ" ابوبکر جصاص (2/215)، "الْمُعتَمَد" ابوالحسین بصری معتزلی (1/370) ط:دار الكتب العلمية، "الإِحكامُ فِي أصولِ الأحكامِ" ابن حزم (4/67) ط:دار الآفاق الجديدة (که به صورت مفصل و طولانی در مورد آن سخن گفته است)، "التَّبصِرَةُ" ابواسحاق شیرازی (ص 252) ط: دار الفكر، "التلخيصُ في أصُولِ الفقهِ" امام الحرمین (2/471) ط:دار البَشَائر الإسلاميَّة، "الْمُستَصْفَى" امام غزالی (ص 89) ط:دار الكُتب العلمية، رجوع شود)
امام جصاص بعد از ذکر ادلهای دال بر وجود نسخ در اسلام میفرماید: «وَقَدْ نَقَلَتِ الأُمَّةُ النَّاسِخَ وَالْمَنْسُوخَ وَتَوَارَثُوهُمَا قَرْنًا عَنْ قَرْنٍ لا يَتَنَاكَرُونَهُ وَلا يَشُكُّونَ فِيهِ» (الفُصولُ فِي الأصُولِ (2/218ـ219))
ترجمه: امت اسلام ناسخ و منسوخ را قرن به قرن نقل کردهاند و آن را انکار نکرده و در آن شکی نیز نداشتهاند.
الله متعال شرایع را نازل نموده و با علم ازلی خود قبل از این انزال، علم داشت که همه شریعتها موقت بوده و اجلی مشخص دارند. با این حال؛ در بعضی از احکام نسخهایی مییابیم. همچنانکه در تورات و انجیل این نسخها را به صورت واضح و آشکار مشاهده میکنیم. در آن دو کتاب آسمانی، حکم جواز نکاح دو خواهر به صورت همزمان آمده است چنانکه برای یعقوب نبی علیه السلام روی داد. (بنگرید به: سفر تکوین آیات (یا فقرات) [إصحاحِ: (29)، رقم: (16-32)، ص: (52-53)، در کتاب مقدس ط: دار المشرقِ، بيروت، أول أيلول 1986م.])
سپس این حکم نسخ شد چنانکه در سفر لاویین آمده است: «زنی را همراه با خواهرش قبول نکن تا مبادا این کار سبب کشف عورت و شراکت یکی از آنها در زندگی دیگری شود!» ([إصحاحُ: (17)، رقم: (18)، ص: (83)، الكِتابُ المقدَّسُ ط: نداء الرجاء – شتوغارت – ألمانيا، سنة: 2012م.])
چنانکه مشاهده میشود؛ کتب سابق با وجود اینکه به زمان خاصی موقت شده بودند و فقط مختص زمانی محدود بودهاند؛ اما نسخ در آنها وجود دارد پس چگونه قرآنی که الله متعال آن را برای همه مردم در همه زمانها قرار داده نسخ در آن امکان نداشته باشد؟!
اگر معترض بگوید: باید در قرآن نصی صریح دال بر نسخ وجود میداشت به این صورت که بگوید: ما فلان آیه را ناسخ فلان آیه قرار دادیم!
میگوییم: این عین جهل و عدم فهم نصوص شرع است چرا که در قرآن کریم دلالت صریح برای وجود نسخ وجود دارد و همچنین؛ به صورت متواتر در حیات پیامبر صلیاللهعلیهوسلم آمده است چنانکه امام ابوبکر جصاص به تغییر قبله استناد کرده که نسخ میباشد.
اما با این کیفیتی که معترض خواهان آن است؛ حقیقتاً مُخل نظم و بلاغت قرآن است چرا که عرب در کلام خود در اکثر حالات به جای کلام صریح از ایماء و اشاره استفاده کرده اند چنانکه گفته شده: اگر کلام از اشاراه و کنایه خالی باشد؛ چهار پایان هم آن را فهم میکردند!
لکن در قرآن کریم آیات دال بر نسخ وجود دارد که صراحتاً آن را ثابت کرده و جای شکی باقی نمیگذارد. آنجا که الله متعال میفرماید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99) إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ (100) وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (101) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ» [نحل:98-102]
ترجمه: پس هنگامی که خواستی قرآن بخوانی از (شر) شيطان رانده شده به خدا پناه ببر. بی گمان شيطان بر کساني که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکل مینمايند هيچگونه تسلطی ندارد. يک سلطه او فقط بر کسانی است که او را به دوستی میگيرند، و بر کسانی است که آنها به او (=خداوند) شرک میورزند. و چون آيهای را به جای آيهای ديگر جايگزين کنيم ـ و خداوند خود بهتر میداند که چه چيز را نازل میکند ـ میگويند: تو بر خدا دروغ میبندی، بلکه بيشترشان نمیدانند. بگو: روح القدس آن را به حق از سوی پروردگارت نازل کرده است تا مؤمنان را ثابت قدم گرداند و هدايت و بشارتی باشد برای مسلمانان.
اگر در این قول خداوند تدبر کنیم که میفرماید: «وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»
این آیه دلالتی صریح بر نسخ دارد.
اگر گفته شود: وجه استدلال آیه بر وجود نسخ به معنای رفع حکم کجاست؟ میگوییم: اینکه خداوند فرموده: «قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ» دلیلی صریح و واضح است که مشرکین بر تبدیل احکام اعتراض میکردند چنانکه بر تغییر قبله نیز چنین اعتراضاتی داشتند. آنان میگفتند: محمد آنچه بخواهد انجام میدهد و بر زبان میآورد، پروردگارش به او امری نمیکند که سپس آن را با چیز دیگری تغییر دهد! و اینگونه الله متعال سخنانشان را مردود کرده و جاهلانه خطاب میکند و میفرماید: «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» ؛ بلکه بيشترشان نمیدانند.
و اگر گفته شود: شاهد شما چیست که این آیه بر آیات قرآنی دلالت دارد نه آیات کَونی و معجزات؟!
میگوییم: آیه در اینکه از آیات قرآنی سخن میگوید؛ صریح است چرا که الله متعال در اول خطاب، از قرآن یاد کرده و میفرماید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
چنانکه مشاهده میشود؛ سیاق آیات برترین شاهدی است بر تفسیر ما. سپس الله متعال بعد از ذکر تبدیل آیه میفرماید: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ»
ترجمه: بگو: روح القدس آن را به حق از سوی پروردگارت نازل کرده است تا مؤمنان را ثابت قدم گرداند و هدايت و بشارتی باشد برای مسلمانان.
آیا شخص معترض میتواند میگوید: آنچه که جبریل علیه السلام نازل نموده آیات قرآنی نبوده بلکه آیات کَونی میباشد؟!
آیا میتواند بیان کند که چه ارتباطی میان آیات کَونی با آیه بعد از آن وجود دارد که میفرماید: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ» [نحل: 103]
ترجمه: و به راستی میدانيم که آنان میگويند: جز اين نيست که انسانی اين قرآن را به او میآموزد. زبان کسی که به او نسبت میدهند گنگ و غير عربی است و اين قرآن به زبان عربی روشن است.
آیا کسی وجود دارد که آیات کَونی و معجزات را به مردم آموزش دهد (بر اساس آنچه که در آیه ذکر شده است)؟ و آیا معجزات و آیات کَونی زبان و لغتی خاص دارند که فرموده: زبان کسی که به او نسبت میدهند گنگ و غير عربی است و اين به زبان عربی روشن است؟! یا اینکه مُراد از آن آیات قرآنی است؟!
سپس بعد از آن؛ خداوند متعال برای تثبیت حکم در ذهن مؤمنین؛ "آیات" را تکرار میکند که: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ، إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ» [نحل:104-105]
ترجمه: بیگمان کسانی که به آيات خدا ايمان نمیآورند خداوند آنان را هدايت نمیکند و عذاب دردناکی دارند. فقط آنان دروغ میبندند که به آيات خدا ايمان ندارند و ايشانند که دروغگويانند.
سپس شخص معترض از لفظ "آیة" در این قول خداوند سوال میکند که میفرماید: «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
ترجمه: هر آيه ای را که نسخ کنيم يا آن را فراموش گردانيم بهتر از آن يا همسان آن را میآوريم، آيا نمیدانی که خداوند بر هر چيزی توانا است؟!
که آیا مُراد از "آيَةٍ" آیات کَونی است یا قرآنی؟!
میگوییم: در مورد آیات سوره نحل، به صورت کافی سخن گفته شد که برای هر منصفی کافی است، اما بر آن اضافه میکنیم و میگوییم: جواب سوال را در چند وجه بیان میکنیم:
1- در آیه سوره نحل روشن شد که مُراد چیست و بدین صورت خواهیم دانست که آیات سوره نحل؛ تفسیر کننده آیه سوره بقره میباشد چرا که دلالت آیات سوره نحل واضحتر و مبیّنتر بود که لازم است آیه متشابه را به وسیله مبیّن تفسیر نمود.
2- مُراد و منظور از لفظ "آيَةٍ" در قرآن کریم زمانی که به صورت مطلق آمده باشد؛ منظور آیات قرآنی است نه آیات کَونی.
مگر اینکه قرینهای واضح وجود داشته باشد تا به سوی معجزات صرف شود، که در این آیه، به صورت مطلق آمده و قیدی برای آن ذکر نشده است.
3- اگر مُراد از آن را آیات قرآنی تصور کنیم؛ معنای خیریت و برتری در عبارت «نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا» وجود دارد به معنای: أقوَم و مناسبتر و برتر. چرا که منظور از آن احکام شرعی است، بدین صورت؛ مقتضا چنین است که بر اساس ظروف و شرایط الآن شما (مخاطبین آیه) حکمی مناسب وجود داشته باشد و بعد از گذشت زمان مقتضای حکمی دیگر خواهد بود. پس الله متعال آیاتی نازل میکند که در آنها حکمی مناسب حال و وضع آن زمان باشد.
اما اگر بگوییم: مُراد از آن؛ آیات کَونی است معنای «نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا» چه خواهد بود؟!
همچنین؛ «أَوْ مِثْلِهَا» چه مفهومی خواهد داشت؟ فایده مثل بودن در آیات کَونی چیست؟!
بعضی از مردم تلاش کردهاند آیه مذکور را بر اساس قسمت اخیر آن یعنی عبارت «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» به آیات کَونی تفسیر کنند و میگویند: مادامی که الله متعال آیه را به عبارتی ختم نموده که دال بر قوت و قدرت دارد؛ پس معنای آن آیات کَونی است نه قرآنی!
میگویم: این فهمی ناصحیح است چرا که قبلاً گفته شد نسخ برای امتحان و آزمایش است بدین ترتیب؛ معنای آن چنین میشود: به درستی که الله متعال شما را با هر آنچه خود اراده کند؛ امتحان و آزمایش میکند و او بر هر چیزی تواناست. این معنایی صحیح و قابل قبول میباشد مخصوصاً اینکه این آیه بعد از مورد آزمایش قرار دادن بنی اسرائیل ، ذکر شده است. چنانکه انواع امتحانات مانند نجاتشان از فرعون، بر افراشتن طور بر سرشان، امر به کشتن خود و آزمایش های سخت دیگری از این قبیل که در همین سوره ذکر شده است.
سپس بعد از آیه، سخن از ملک الله متعال به میان آمده که هر چیزی در تحت سلطه و قدرت اوست. بعد از آن آرزوی اهل کتاب مبنی بر ارتداد مؤمنین و سپس بار دیگر احکام شرعی (نماز و زکات) را ذکر میکند. (بنگرید به: الجِنَايَةُ عَلَى البُخَارِيِّ، ص: ( 234 - 240))
بدین صورت مشخص شد که به هیچ صورت صحیح نیست مُراد از "آيَةٍ" آیات کَونی باشد و بلکه بر اساس نفس آیه و مفهوم واضح آیات سوره نحل؛ نسخ در قرآن ثابت است و دلیلی برای نفی آن از طرف مخالفین وجود ندارد. والحمدلله رب العالمین.