عقیده

اصطلاح اهل سنت وجماعت

لازم است بدانیم که در قرآن و سنت نبوی عبارت "اهل سنت و جماعت" وجود ندارد، بلکه این شعاری متأخر است که برای دلالت بر اموری اعتقادی و طریقه و منهجی به کار رفته که اگر شخص از آن پیروی کند؛ مستحق دخول در گروه "اهل سنت و جماعت" خواهد شد.

سوالی که پیش می آید این است که؛ این عبارت از کجا آمده است؟

در جواب باید گفت: بعد از پیدایش فِرَق؛ - که إن شاء الله در ادامه به معرفی همه آنها خواهیم پرداخت - برای جدا سازی گروهی از مسلمانان که ویژگی های خاصی دارند بکار رفت که این ویژگی ها را به صورت مفصل و سلسله دروسی در ادامه بیان خواهیم نمود. گفته شده این لفظ برای اولین بار توسط ابن عباس رضي الله عنه استعمال شده است، ایشان در تفسیر این آیه : {يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ} [آل عمران/۱۰۶] آن را به کار برد [لالكائي، "شرح أصول أهل السنة" (72/1)، بغوي، "معالم التنزيل" (339/1) وابن كثير، "التفسير" (2/76)]

سپس این لفظ را بسیاری از سلف رحمة الله علیهم استعمال کرده اند؛ از جمله: أيوب سختياني "68- 131 هـ"، سفيان ثوري "ت 161 هـ"، فضيل بن عياض "ت 187 هـ"، إمام أحمد بن حنبل "164- 241 هـ" و بسیاری دیگر از ائمه، و ما را متوجه می سازد که این عبارت نزد سلف و ائمه بزرگوار ما؛ معروف و مشهور بوده است. [محمد با كريم "وسطية أهل السنة بين الفرق" (1/43)]     

پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: « تفترق أمتي علی ثلاث وسبعین فرقة کلها في النار إلا واحدة، قیل وما هي یا رسول الله؟ قال: ما أنا علیه الیوم وأصحابي» [المستدرک حاکم، سنن ترمذي، امام سخاوی در "المقاصد" آن را حسن می داند، شیخ کتانی آن را متاوتر دانسته و شیخ آلبانی، ارناؤوط ودیگران آن را صحیح می دانند. برای اطلاع بیشتر در مورد حدیث؛ بنگیرید به: "المفصل في تخریج حدیث افتراق الأمة" از علی بن نایف الشحود]

ترجمه: امتم به هفتاد وسه فرقه تقسيم خواهند گشت که همگی در آتش جهنم هستند بجز يک فرقه، عرض شد ای رسول خدا اين فرقه کدام است؟ فرمود: گروهی که من و يارانم امروز بر آن هستيم.

پیامبر صلی الله علیه وسلم ما را اینگونه تعلیم می دهد که همه فرقه های منتسب به اسلام؛ داخل در آتش اند مگر یک فرقه که نجات یافته هستند. پس شعاری به نام "فرقه ناجیه" پدید می آید که خصوصیتشان " ما أنا علیه الیوم وأصحابي" می باشد. و آنچه پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آن بود؛ "سنت" نام دارد که همان راه و روش ومنهج ایشان است. اما رابطه پیامبر با صحابه فقط؛ رابطه "نبی" با "تابع" یا "معلم" با "شاگرد" نبود! بلکه؛ علاقه و ارتباط "امیر" با "مأمور" نیز بود؛ یعنی همان رابطه سیاسی!

رابطه امتثال امر سیاسی و غیر آن که صحابه آن را به درستی فهم کرده بودند، به همین دلیل هنگام فوت پیامبر صلی الله علیه وسلم؛ فورا به فکر تعیین خلیفه بودند. چون آنها دریافته بودند فرقه ناجیه فقط مبتنی بر وجود پیامبر در میان آنان نیست بلکه طریقه و روشی است که باید در قالب یک مجتمع پیاده شود. به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث مذکور "و أصحابي" را ذکر کرده است که بیانگر چنین اجتماعی است. پس کسی می تواند از فرقه ناجیه به شمار آید که داخل در جماعتی باشد که شعار اسلام را رفعت می بخشند.

پیامبر صلی الله علیه وسلم حامل دو صفت بزرگ بودند؛ نبوت و قیادت.

صفت نبوت؛ با وفات ایشان از بین رفت، اما راه و روش ایشان در قیادت و رهبری هرگز از بین نمی رود. علاقه و ارتباط میان صحابه و ابوبکر از نظر رهبری وقیادت؛ مانند همان ارتباط میان صحابه و پیامبر صلی الله علیه وسلم بود. کسی که این صفت عظیم را از اسلام نداند و بدون آن از دنیا برود؛ شایسته انتساب به "فرقه ناجیه" را ندارد! اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود "أصحابي" دلالت بر طبیعت ارتباط و علاقه میان مسلمین دارد که همان "جماعت" است. و خروج اهل بدعت از مفهوم "اهل سنت و جماعت"، به دلیل خروجشان از مفهوم "سنت" و یا از مفهوم "جماعت" می باشد.

کلمه "الیوم" در حدیث مذکور؛ یک شرط و ضابطه شرعی است. دلالت بر این دارد که "فرقه ناجیه" کمال دین را گرفته و به آن باور دارند. اگر شخصی بگوید: مطلوب برای مردم این است که فقط ابتدای دعوت این دین را بگیرند که همان "قولوا لاإله إلا الله محمد رسول الله" است، و به همان قول اکتفا کند و سایر قوانین و اوامر را بر مردم مطلوب نداند؛ از دین خارج شده و کافر است!

امام آجری رحمه الله – م 360 – از امام سفیان بن عیینه رحمه الله – م 198 – نقل می کند که شخصی از ایشان در مورد ایمان سوال کرد: ایشان فرمود: "ایمان قول و عمل است" با طاعات زیاد می شود و با معصیت نقص می یابد، آن شخص گفت: افرادی نزد ما هستند که می گویند: ایمان قول است و عمل را داخل در آن نمی دانند. ایشان فرمود: قول؛ فقط قبل از آمدن احکام ایمان و حدودش بود (یعنی ابتدای دعوت)، الله عزوجل پیامبر صلی الله علیه وسلم را برای همه مردم فرستاد تا بگویند: "لا إله إلا الله وأنه رسول الله" و زمانی که آن را بر زبان آوردند؛ خون و اموالشان در امان بود مگر بحق آن و حسابشان با خداوند متعال است. اما زمانی که الله عزوجل صدق قول آنها را دانست؛ آنان را به نماز امر کرد؛ پس اطاعت کردند، و قسم به خداوند عزوجل؛ اگر نماز را بر پا نمی داشتند؛ قول به ایمان ابتدایشان هیچ نفعی به حالشان نداشت. همچنین؛ زمانی که خداوند متعال صدق آنها را در اطاعتشان دریافت؛ آنان را به هجرت فرمان داد؛ پس قبول کردند، و قسم به الله عزوجل؛ اگر چنین نمی کردند؛ اقرار به ایمان و نمازشان هیچ نفعی برای آنان نداشت [الشریعة (553/2) و امام ابوعبید قاسم بن سلام رحمه الله در کتاب "الإيمان" (ص 54 به بعد) کلامی مفید و بسیار زیبا، شبیه همین کلام امام ابن عیینه دارد، که در این باب جدا مفید است.

1053 جار خوێندراوه‌ته‌وه‌
23/08/2018
احزاب اسلامی کردستان عراق اخوان المسلمین انواع آبها اهمیت جایگاه امام جماعت اهمیت طهارت بابەتەکانی ماڵپەڕ بانگ بانگ و قامەت بانگەواز باوەڕ باوەڕ هێنان به‌ فریشته‌كان بنەما عەقائیدییەکان پارێزكاری په‌یوه‌ندی فریشته‌كان به‌ مرۆڤه‌وه‌ پیسی پێناسەی دوعا پەرستن تاریخ تاقیكردنه‌وه‌ تاقیکردنەوە تفسیر سوره الممتحنه ته‌سبیحات تۆبەکردن تەقوا جاهیلییه‌ت جۆر و یاساکانی ئاو جۆره‌كانی هاوبه‌ش دانان جۆرەکانی ئاو چەند توێژینەوەیەک حیكمه‌ت و سووده‌كانی دوعا حیكمه‌ته‌كانی ڕۆژوو حەج و عومرە خانواده خشتەی تاقیکردنەوەکان خودا خولع دموکراسی دنیاخواهی ده‌وڵه‌تی عوسمانی ره‌مه‌زان ڕۆژوو زادی زادی فارسی زانستی شه‌رعی زانكۆی زادی زیکر زەکات سلفیت سنتهای فطری سه‌یید قوتب سوره‌تی (المجادلة) سوننه‌ت سیفات و ئاکارەکانی فریشتە شارستانییه‌ت شەرمکردن شەوی قەدر طاغوت طهارت عبدالقادری ته‌وحیدی غه‌یب فریشته‌ فقه فکر اسلامی فورات قضای حاجت قورئان كتێبه‌كانی خوا کاتی دوعا گیرابوون کردەوەی چاک گومان لەسەر دوعا لە خۆپرسینەوە مامۆستا كرێكار محمد عبدالله دراز مقدسات اسلام مه‌بده‌ء مه‌تنی جه‌زه‌ری مه‌رجه‌كانی گیرا بوونی دوعا مەعازەی کچی عبدالله ناسین ناوه‌ جوانه‌كانی خوای گه‌وره‌ ناوەكانی خوای گەورە ناوەکانی خودا نجاست نووری ڕێ نوێژ هاوبه‌ش دانان هجرت وضو یاد ئادابی دوعا كردن ئادابی قورئان خوێندن یادی خوا ئاسمان ئامادەیی ئامەد ئامادەیی ئامەدی ئیسلامی ئامەد یه‌كتاپه‌رستی ئیسلام یەکتاپەرستی
نشر مطالب با ذکر منبع بلا مانع می‌ّباشد.